جریان سازی بر مبنای مسئولیت اجتماعی

0
237

یادداشتی برای فیلم “شب به خیر و موفق باشید”

نسترن کیوان‌پور– “ما اخبار نمی‌سازیم؛ اخبار را گزارش می‌کنیم”. این جمله را “ویلیام پِیلی”؛ مدیرِ اجرایی شبکه‌ی CBS خطاب به “ادوارد مورو” می‌گوید و به نظرم اگر این جمله را در کنارِ جمله‌ای از سخنرانیِ پایانی او در انتهای فیلم قرار دهیم مسیرِ اصلیِ فیلم به خوبی مشخص می‌شود. مورو می‌گوید “تاریخِ ما آن‌چه اکنون می‌سازیمش، خواهد بود”. و این جمله‌‌ی او دقیقا خلافِ نظرِ مدیر شبکه است که در کل می‌توان او را نماینده‌ای از مدیران اجراییِ شبکه‌های خبری دانست. افرادی که محتاط هستند و سعی می‌کنند بدون حاشیه و دردسرهای احتمالی به کارِ خبرنگاری بپردازند.

چند سال پیش بود که در یک دوره‌ی روزنامه‌نگاری شرکت کردم که توسط مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها برگزار می‌شد. در یکی از کلاس‌ها که راجع به حقوق مطبوعات بود، در خصوص سختیِ کارِ خبرنگاران مطالبی مطرح شد. استاد، نسلِ جدید روزنامه‌نگاران و خبرنگارانِ پشتِ میز نشین را شامل سختی کار نمی‌دانست و همین نکته همه را به فکر فرو بُرد.

موج عجیب و غریب “کپی کردن” اخبار از روابط عمومیِ نهادها و سازمان‌ها و کم‌ترین میزانِ گزارش‌ها و یادداشت‌های تحلیلی در رسانه‌ها که اگر هم وجود داشته باشند، اکثرا بازگویی مطالبِ دیگران یا تکرارِ مکررات هستند، و نسل خبرنگارانی که نه دنبالِ خبرهای جنجالی برای باز کردنِ گره‌ای از مشکلات مردم هستند و نه دید سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیِ تیزبینی برای ورود به مسائل خاصی دارند که جامعه به آن مبتلاست، سبب می‌شود به حرفِ استاد فکر کنم و اینکه واقعا حرفه‌ی خبرنگاری باید جزء مشاغل سخت و زیان‌آور باشد؟!

فیلم “شب به خیر و موفق باشید” را که ببینید، کار حرفه‌ایِ رسانه را درک می‌کنید. این فیلم که در سال ۲۰۰۵ ساخته شد یکی از فیلم‌های مهم و موفق جرج کلونی در کسوتِ کارگردان است. هرچند انتقاداتی نیز به روایت یک‌دست و داستان خطی بدون اوج و فرودهای داستان‌های سیاسی وارد است اما در کل فیلمی قابل قبول از دیدگاه مخاطبان و منتقدان است.

در این فیلم یک سری خبرنگار حرفه‌ای را می‌بینید که در شبکه‌ی CBS به فعالیت مشغول هستند و داستان از جایی شروع می‌شود که ادوارد مورو؛ خبرنگار و گوینده‌ی اصلیِ شبکه، با “جوزف مک‌کارتی”؛ سناتور ایالت ویسکانسین در می‌افتد. اتفاقاتی که در فیلم روایت می‌شود نیز مربوط به سال ۱۹۵۳ است.

رفتار و گفتار ادوارد مورو، یک کلاس سطح بالای خبرنگاری است

جرأت و جسارت مورو و در عین حال دقت فراوان در یافتن سوژه‌های خبری حتی ریزبینی و تیزبینی در شخصیت‌شناسی، خونسردی و جدیتِ او با بازی درخشان “دیوید استاترن” به اوج می‌رسد.

به نظر می‌رسد دیدن بازی استاترن در بازسازی نقش مورو، نحوه‌ی مداخله‌ی او در مسائل، نحوه‌ی واکنش‌هایش به اتهاماتی که پس از جریان‌سازی خبری نسبت به اقدامات و تصمیمات مک‌کارتی به او وارد می‌شود، همه و همه می‌تواند یک کلاس سطحِ بالای خبرنگاری باشد.

استاترن به تمام جزئیات رفتاریِ شخصیت مورو واقف است و این جزئیات را با دقت هرچه‌تمام‌تر در رفتار و گفتارش به نمایش می‌گذارد. مورو شخصیت کلیدیِ این فیلم است که حتی اعتراضاتی که به جسارت او در پرداختن به موضوع مک‌کارتی می‌شود، از روی احترام به اوست.

 نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم، نقد منصفانه و بازیِ جوانمردانه در عرصه‌ی سیاست است که همیشه بسیار بعید به نظر می‌رسد، اما مورو با رفتاری حرفه‌ای به خوبی از پسِ آن برمی‌آید و مردم را نیز با خود همراه می‌کند.

با جلو رفتنِ جدل‌های پینگ‌پونگیِ مورو و مک‌کارتی، حرفه‌ای گریِ مورو چه در پاسخ به اتهامات مک‌کارتی و چه در نحوه‌ی بررسیِ عملکرد او مشهود است. اما مک‌کارتی در نقطه‌ی مقابل، نماد قدرتی است که هیچ‌گونه انتقادی را برنمی‌تابد، به جای پاسخ دادن به افکار عمومی که مورو نماینده‌ی آن‌هاست، تنها به شخصِ مورو حمله می‌کند و سعی می‌کند با زدن اتهاماتی مانند کمونیست خواندنِ او، یا تفتیش زندگیِ گذشته‌اش او را از میدان به در کند.

مورو اخلاقِ حرفه‌ای‌اش را در رسانه هرگز زیر پا نمی‌گذارد. حتی جایی که او را به پرداختِ جانبدارانه به موضوع متهم می‌کنند پاسخی قابل تأمل می‌دهد: “من تنها در حال گزارش دادن حقایق هستم و اگر حقیقت با دنیای فانتزی و زیبای ذهنی مک‌کارتی تضاد دارد به دلیلِ جانبدارانه رفتار کردنِ من نیست.”

دنیای سیاه و سفید خبرنگاری

باقی شخصیت‌ها مانند “فرد فرندلی” که خودِ “جرج کلون”ی نقشش را بازی کرده یا “جوزف ورشبا” با بازی “رابرت داونی جونیور”، شخصیت‌هایی هستند که با خُرده روایت‌هایی در خدمتِ روایت اصلی فیلم و نقش مورو قرار دارند. هرچند پرداخت چندانی به نقش‌های آن‌ها نیز نشده است و بیش از نشان دادنِ گوشه‌ای از دنیایی که مورو و مک‌کارتی ساخته‌اند، وظیفه‌ای نیز بر عهده ندارند.

دنیای که کلونی در این فیلم به تصویر می‌کشد یک دنیای خشن، رعب‌آور و کاملا جدی است. فیلم‌برداری با فرمت سیاه و سفید هم به این ویژگی‌ها دامن زده است.

ابتدای متن به ویلیام پیلی اشاره کردم؛ مدیرِ اجرایی شبکه که علی‌رغم مخالفت‌هایش با عملکرد مورو و فرندلی، از همان ابتدا آزادی عمل کامل به آن‌ها داده است. هرچند این اعتمادِ بی‌چون و چرا پس از داستان‌هایی که رخ می‌دهند، دچار خدشه می‌شود و پیلی مجبور می‌شود ماسک محتاط بودن را بر صورتش بزند. استیصال و درماندگی مدیر شبکه در بازی “فرانک لالنگلا” نیز با این که نقش بسیار کمی در طول فیلم بر عهده درد، نیز به خوبی مشهود است. به نظر می‌رسد بر سر دوراهیِ پرداختن به رسالت ذاتی رسانه و مسئولیت اجتماعی و جلوگیری از تعطیلی شبکه‌اش به دلیل حمله به قدرتمندان کشور مانده است.

رسانه‌های آزاد؛ آزادی اظهار نظر و انتقاد

اما به نظرم مهم‌ترین پیامی که جرج کلونی در این فیلم مخابره می‌کند، پیام رسانه‌های آزاد است.

در نظریه‌ی رسانه‌های آزاد که ریشه در انقلاب کبیر فرانسه دارد؛ اصل بر آزادی اظهار نظر و انتقاد است. تاکید عمده بر آزادی برای مبارزه با استبداد، کاهش اختلاف در جامعه، اصلاح اشتباهات و … از جمله ویژگی‌های این نظریه است. به این ترتیب محدودیت و سانسور ممنوع است و انتظار هرگونه عقیده‌ی درست یا نادرست مجاز خواهد بود. بنا بر این نظریه، سانسور و کنترل افکار، ناگزیر به زیان حقیقت تمام می‌شود و افراد تنها زمانی می‌توانند حق را از باطل تشخیص دهند که به هر دو دسترسی داشته باشند(امیرپور، بهرامیان، ۱۳۹۳، ص ۲۳۴).

موضوع رسانه‌های آزاد به خوبی در فیلم “شب به خیر و موفق باشید” به چشم می‌خورد؛ مورو و در مقیاسی فراتر شبکه‌ی CBS فضای گفت‌وگو را برای هر دو طرف ایجاد می‌کنند.

طبق نظریه‌ی رسانه‌های آزاد، هرگونه محدودیتی که از سوی دولت بر بیان آزاد افکار و عقاید اعمال شود، در واقع ضایع‌کننده‌ی حقوق شهروندان است؛ به همین دلیل مهم‌ترین خدمت دولت به مردم عدم مداخله در رسانه‌هاست. در واقع نظریه‌ی رسانه‌های آزاد در برابر نظریه‌ی اقتدارگرا بسط و توسعه یافته است. این نظریه معتقد است که زبان خاص سرکوب عقاید آن است که نژاد بشر و اعقاب او و نیز نسل موجود را از وجود کسانی که از نظر عقیدتی با او اختلاف دارند و حتی بیشتر از کسانی که آن را حفظ می‌کنند، محروم سازند. یعنی اگر عقیده‌ای صحیح است آن‌ها از فرصت تبدیل اشتباه به حقیقت محرومند و اگر عقیده‌ای غلط است فرصت درک حقیقت را در برخورد با اشتباه از دست خواهند داد(امیرپور، بهرامیان، ۱۳۹۳، ص ۲۳۵).

افرادی مثل جان میلتون، جان لاک و استوارت میل که معتقد بودند مطبوعات به همان اندازه که در خدمت اطلاع‌رسانی، سرگرمی و به دنبال فروش هستند، به عنوان یک وظیفه و کارکرد اساسی باید در خدمت کشف حقیقت و نظارت بر دولت نیز باشند چرا که به اعتقاد روشنفکران عصر روشنگری، ترقی جامعه بستگی به انتخاب صحیح یا غلط راه‌حل‌ها دارد.

رسانه باید در برابر فعالیت‌ها خود مسئول باشد

در این فیلم شاید بتوان نظریه‌ی مسئولیت اجتماعی را نیز پررنگ دانست. در این نظریه نیز اصل بر ایجاد پیوند میان استقلال رسانه‌ها و وظایف و مسئولیت اجتماعی آن‌هاست که تأکید می‌کند رسانه‌ها باید در عین پاسخگویی به نیاز مخاطبان در برابر فعالیت‌های خود مسئولیت نیز داشته باشند و وظایف خود را محدود به گیرندگان پیام یا مالکان رسانه‌ها ندانند.

به عبارتی بهتر، آزادی و مسئولیت(تعهد)، دو روی یک سکه‌اند و همان‌طور که مطبوعات حق دارند از دولت و سایر نهادها انتقاد کنند، مسئولیتی نیز در قبال مصالح و منافع ملی و امنیتی، و پاسخ به نیازهای جامعه دارند. روزنامه‌ی تایمز یکی از مثال‌های نشریاتِ متعددی است که طبق این نظریه به فعالیت مشغولند. نقش این روزنامه در دفاع از سیاست‌های شبکه‌ی CBS در فیلم “شب به خیر و موفق باشید” برای نشان دادن چهره‌ی مک‌کارتی نیز جالب توجه است. اینکه رسانه‌های کشور در یک مسیر فعالیت کنند به ارتقای ساختار جامعه منجر خواهد شد.

رشد مباحث سیاسی و اجتماعی در بستر عقل جمعی

در کتاب “مبنای کلی نظریه‌های ارتباط جمعی” به این موضوع اشاره شده است که رسانه‌ها وظیفه دارند گزارشی صادقانه، جامع و هوشمندانه از رویدادهای روز ارائه دهند.

در بخشی از این کتاب در خصوص نظریه‌‌ی مسئولیت اجتماعی این موارد بیان شده است:

“برای نخستین بار در کشور امریکا بود که به این نتیجه رسیدند که رسانه‌ها تنها صنعت منحصر به فرد برای محافظت از منشور حقوق شهروندان هستند و از این جهت باید پایبند به تعهد اجتماعی باشند. بسیاری منابع بر این قول‌اند که پیدایش نظریه‌ی مسئولیت اجتماعی، مدیون یک اقدام امریکایی است؛ “تشکیل کمیسیون آزادی مطبوعات”. محرک اولیه‌ی این اقدام، آگاهی روزافزون در این باره بود که بازار آزاد قادر به انجام وعده‌هایشان در مورد آزادی مطبوعات و رساندن نفع مورد انتظار به جامعه نیست. نظریه‌ی مسئولیت اجتماعی به پیوند میان استقلال و وظایف اجتماعی رسانه‌ها پرداخت و از سوی دست‌اندرکاران رسانه‌ها، قانون‌گذاران و تحت تاثیر کمیسیون آزادی مطبوعات تکمیل شد. بر این اساس که رسانه‌ها باید موجب تضارب آرا هم بشوند و مباحث اجتماعی و سیاسی را هم در بستر عقل جمعی رشد دهند. در واقع این نظریه شکل اصلاح‌شده و کامل‌شده یا حتی منطقی‌تر شده‌ی نظریه‌ی آزادی‌گراست. نظریه‌ی مسئولیت اجتماعی عقیده دارد که هر شخص که سخن مهمی برای گفتن دارد باید تریبون آزادی در اختیار داشته باشد و اگر رسانه‌ها این وظیفه را بر عهده نگیرند باید قانونی باشد که آن‌ها را ملزم به این کار کند.”۱

قدرت بی‌بدیل رسانه در تغییر سرنوشت جامعه

 درونمایه‌ی اصلی فیلم به نظرم، قدرت بی‌بدیل رسانه است که اگر به درستی به کار گرفته شود، نتیجه‌اش به اصلاح ساختار معیوب جوامعی منجر خواهد شد که انتظارات مردمش را برآورده نکرده است.

رسانه می‌تواند اتفاقات بزرگی را در تاریخ یک کشور، برجسته سازد و توجه افراد را به یک اتفاق گسترده در سطح وسیع جلب کند. به عبارت دیگر این رسانه است که با تأثیر همه‌جانبه‌ی خود، کشور و تاریخِ آن را می‌تواند جاودانه سازد.

مطلب را با نظر یکی از منتقدان؛ دیوید آنسن در نشریه‌ی newsweek در خصوص این فیلم به پایان می‌برم:

“شب به خیر و موفق باشید” فیلمی جدی است که به خوبی پرداخت شده و درباره‌ی موضوعی است که کارگردان آن یعنی جرج کلونی به شخصه به آن اهمیت زیادی می‌دهد یعنی اینکه رسانه باید همیشه حقیقت را با قدرت بگوید.”

(۱)امیرپور مهناز، بهرامیان شفیع، ۱۳۹۳، مبانی کلی نظریه‌های ارتباط جمعی، تهران: جامعه‌شناسان، چاپ اول.

این مطلب پیش از این در ماهنامه فیلم‌کاو به چاپ رسیده است.