حمید عسگری – انسان همواره در طول حیات خود در معرض انتخاب است و اگر در پستوی هزار توی تاریخ نیز کنکاش میکند، در این کاوش به دنبال رد پای بهترینهاست تا برای خود الگو، ملاک راه و معیار زندگی بیابد. در واقع این خصلت از خاستگاه برترخواه و بِهگزین او برمیخیزد و ناشی میشود. اما نکته آنجاست که به طور غریزی دوگانهی نفع و ضرر در چرخهی انتخاب او نقش تعیین کنندهای دارد و طبیعت منفعتطلب و ذهن حسابگر آدمی گاهی حتی در عرصههای معنوی نیز سهولت را بر صعوبت ترجیح میدهد!
در میان همه اتفاقات و رویدادهای تراژیک تاریخ، عاشورا ویترین گسترده و تعطیلناپذیر یک حماسه شگرف و برانگیزاننده در متن تاریخ است که در دورههای متعدد تاریخی، شیفتگان عدالت و آزادگی آن را مرجع حرکت و حیات شرافتمندانه خویش قرار دادهاند.
در عاشورا صعوبت بر سهولت غالب است تا عیار تعبد آشکار شود و در گزینش و انتخاب، سطحاندیشی مرجّح بر ژرفاندیشی نشود! جبهه مقابل حسین یک حکومت دینی با همه وجوه و وجوب مناسک عبادی است! اما تنها پوستهای پر زرق و برق که از هستهی اندیشه و تعقل تهی است و همه مساعی حسین مبتنی بر شناخت و آگاهی بخشی به انسان است تا او را متعبد متعقل با سازههایی منطبق بر اصول انسانی بسازد.آن حسین که حج را به عنوان یک امر واجب نیمهتمام میگذارد، در واقع گِرای یک امر مهم و حیاتیتر را به انسان میدهد که ذیل دینِ به انحراف رفته، عبادت یک عادت تخدیر کننده بیش نیست!
این انتخابِ بههنگام یک آموزه بسیار بزرگ دارد که مورد غفلت قرار گرفته است. یعنی حتی زیارت خانه خدا در شرایطی که ظلم و ستم در لوای دین قامت برافراشته است، نمیتواند فضیلت و اولویت باشد! حسین در صحنه عاشورا عدالت، عقلانیت و عطوفت را ضمیمه معنویت میکند تا به بشریت بفهماند که شاکله دین اگر پیوست به این مولفهها نباشد، یک امر موهوم است. آنچنان که خود را متوقف در گذشتههای حـُر نمیکند و با آغوش گشاده پذیرایش میشود.
امروز مظلومیت مضاعف حسین، مواجهه گزینشی و مصلحتاندیشانه با آن چهره تاریخساز و بزرگمعلم حریت است! به طوری که مرثیه، گاهی راه را بر تفکر میبندد و مجال اندیشه در پیام عاشورا را میستاند!
امروز آن حسین مطلوب ماست که چشم را جوشان کند، نه اندیشه را! تبدیل کردن عاشورا به فوّارهی احساس در واقع یک مسکّن زودگذر و التیام موقت است، در حالی که ما برای رهایی از بیتکلیفی و بلاتکلیفی برخاسته از باورهایی سترون و بدلی و وصول به بندگی هدفمند، بیش از«کربلا»، به «حسین»و قبل از«عزا»، به«شناخت»نیازمندیم!
البته کاری بس سخت و صعب است! گاهی مطالعهی دو جلد کتاب پیرامون عاشورا و تفکر در قیام حسینی چنان مسئولیت سنگینی بر گرده آدمی مینهد که بسیاری افراد با تبعیت از قاعده تقدم سهولت بر صعوبت، از زیر بار فشار و سنگینی میگریزند و راه سادهی بر سر و سینه کوفتن را برمیگزینند!
به همین دلیل هستند افرادی که حاضرند زیر بار سنگین علم و کتل چند ده تیغه بروند، اما حاضر نیستند اندکی در نهضت عاشورا تامل و تفکر کنند! چرا که تفکر موجب شناخت میشود و شناخت نیز مسئولیتآور است و سنگینی مسئولیت چه بسا بسیار بسیار سنگینتر از عَلَم و کتل! عاشورا میدان مسئولیت است! بیاندیشیم در کدام سو ایستادهایم…