سوء مدیریت ترافیکی در جادۀ چالوس

0
232

مرتضی فضلی– ماده ۲۱۰ آئین‌نامۀ راهنمایی و رانندگی می‌گوید که هركس كه مسئو‌ل حركت و هدايت حيوانات است، هنگام عبور از عرض يا طول معابر در شب بايد از علايم سيار مانند (فانوس، چراغ‌هاي الكتريكي، دستانه يا راكت شبرنگ‌دار) استفاده نمايد. رانندگان موظفند با ديدن حركت گله و رمه از سرعت خود كاسته و در صورت لزو‌م تا عبور احشام توقف کنند. به هر حال عبور‌دادن حيوانات از نقاط مشخص شده و تا حد امكان داراي رو‌شنايي ضرو‌رت دارد.

ماده ۴ قانون ایمنی راه‌ها و راه آهن مصوب ۱۳۴۹ می‌گوید ورود و عبور عابرین پیاده و انواع وسائط نقلیه غیرمجاز و عبور دادن دام در شاهراه‌ها و همچنین توقف وسائط نقلیه در خطوط، ممنوع است. در ماده ی۱ همین قانون، شاهراه به جاده‌ای اطلاق می‌شود که دارای دو خط اتوموبیل به عرض سه متر برای هر طرف باشد. بر اساس موارد قانونی ذکر شده، عبور دادن دام در جادۀ چالوس و امثال آن ممنوع است.

 شنبه بیست و یکم خرداد ماه ۱۴۰۱ با فراغ خاطر از چالوس به سمت کرج حرکت کردم، تا مرزن‌آباد همه چیز عادی و مطابق معمول بود. از مرزن‌آباد که خارج شدم، پشت ترافیک قفل شده‌ای قرار گرفتم که خارج از انتظارم بود. پلیسی در آن بار ترافیکی سنگین نبود. از مرزن آباد تا قرارگاه پلیس راه موقت، قبل از هزار چم، سه ساعت مرتب در حال گرفتن کلاچ و ترمز بودم. خرد و خسته شده بودم. هر چند متری، اگر حرکت میسر میشد، برخی از ماشین‌های اطراف از سر زرنگی یا کم‌عقلی و… به خاکی می‌کشیدند.

آن فضای نفس‌گیر و پرهزینه که هزاران لیتر بنزین از سرمایه‌های ملی به باد می‌رفت، قطعا زمینه‌ساز هزینه‌های طاقت‌فرسای تعمیر دیسک و صفحه، رینگ و لنت ترمز و… هم میشد. بعضی از ماشین‌ها در آن سربالایی‌ها جوش آورده بودند و بعضا با خانواده کنار کشیده و زیر آفتاب بودند برخی از اتومبیل‌ها خراب می‌شدند و خاموش می‌کردند. به پلیس راه که رسیدم، ماشینم را به زحمت به در ساختمان مخروبه‌ای که در جوار پلیس راه بود، کشاندم. خود را به دفتر پلیس رساندم و علت را جویا شدم. ایشان فرمودند به دلیل حرکت دادن دام دامداران، این ترافیک از مرزن‌آباد تا ولی‌آباد است. از مرزن آباد تا ولی‌آباد هفت ساعت تمام در ترافیک بودیم. هفت ساعت کشنده و اعصاب‌خرد‌کن که در آن ناغافل و بدون اطلاع‌رسانی قبلی گیر کرده بودیم و گریزی از آن نبود.

واقعا مقصر کیست؟ چه کسی می‌خواهد جوابگوی این همه خسارت باشد. چهارمین جادۀ زیبای جهان انباشته از فضولات گاو و گوسفند و سگ‌های نگهبانشان شده بود. در تمام این مسیر فقط دو پلیس راهنمایی را دیدیم که هنگام عبور از آنها آن هم در مناطقی که ترافیک روان شده و نیازی به حضور آنها نبود، تابلوی ایست مبارک توی دستشان را به سرعت در هوا می‌چرخاندند که یعنی “گازشو بگیر و برو”. در کوران راه‌بندان و تخطی رانندگان بی‌نظم و بی‌اخلاق که باعث گره ترافیکی بیشتر و خاک دادن به انبوه مسافرین می‌شدند، خبری از آنها نبود که مسئول مدیریت و هدایت بهینۀ اوضاع یا پاسخگویی به سؤالات و سردرگمی‌های مردم باشند.

 چگونه است که قانون عبور دام از جادۀ اصلی را، ممنوع می‌داند ولی مجری قانون در این مورد اقدامی به عمل نمی آورد. مجری قانون بر اساس چه مجوزی حرکت دام را در جاده آن هم در روزی کاملا پرتردد، بلامانع کرده است؟ اگر فرض را بر این بگذاریم که مقامات محلی مثل شخص فرماندار، این تصمیم را گرفته است، چرا از قبل اطلاع‌رسانی نکرده یا اقدام به مسدود کردن راه با اطلاع قبلی نکرده است؟

فرماندار یا هر مقام دیگری چرا به خود این اجازه را می‌دهد تا حقوق مردم عادی و مسافران را نادیده گرفته و آنها را چنان به سخره بگیرد که گویا هیچ حقی ندارند. چنین پندارهایی مشخصا ناشی از سوء مدیریت است. آیا چنین اقداماتی باعث بی‌اعتبار شدن قانون نیست و نتیجۀ آن جز تشویش و اضطراب و دلهره در میان جمعیت چیز دیگریست؟ آیا اینگونه اقدامات مخل نظم عمومی نمی شود؟ مسئولین این اتفاقات که موجب خسارات‌های جبران‌ناپذیر به مال، جان، اعصاب و وقت مردمان یک کشور می‌شوند، در رابطه با انتقال دام در مسیر جادۀ چالوس و ایجاد ترافیکی چندین ساعته مسئولین امور باید توضیح دهند، بازخواست و حتی جریمه شوند.