۰۵:۰۳

۱۴۰۴/۰۱/۰۶

زیرساخت اجتماعی و اهمیت آن در شهرها

آرش نجفیان؛ کارشناس ارشد توسعه محلی – زندگی جمعی انسانها در یک مکان یا محله دارای مختصاتی هست که برای شکل گیری و تداوم جامعه لازم و ضروری است. ارتباط و تعامل آدم ها با هم از جمله کارکردهایی است که برای بقای یک جامعه مهم می باشد. در اصل کنار هم بودن و معاشرت افراد با یکدیگر از نیازهای اولیه ای هر اجتماع انسانی است. با گسترش زندگی جمعی آدمها و به وجودآمدن ساختارهای تفکیک شده ای مانند خانواده، خیابان، شهرنشینی، ساختارهای حاکمیتی، روستانشینی، آپارتمان افراد را مجبور به ایجاد فاصله ها و تمایزاتی کرده است که جداگزینی از آثار آن است.

اما به رغم این تحولات بتدریج فضاهایی در زیست جمعی انسان ها شکل گرفت که بتواند نیاز به ارتباط با دیگری، تفریح، معاشرت و خارج شدن از حلقه پیرامون خودساخته و تحمیلی را کمرنگ کند. از میدان های شهر در زمانهای دور که آدم ها برای آگاهی از اتفاقی گردهم جمع می شدند تا در دوران معاصر که فضاهایی مانند: پارک ها، کافه ها، رستوران ها، مراکز فرهنگی، مسیرهای پیاده روی به وجود آمد همگی ابزاری بودند بجهت اینکه انسانها را از انزوا و تنهایی خارج کنند.

اگر به شهرها و روستاها با دقت نگاه کنیم متوجه می شویم که یکسری زیرساخت های فنی داریم که زندگی مدرن امروزی بدون آنها غیرممکن است. مواردی همانند تاسیسات برق، فاضلاب، آب، جاده ها از این نوع هستند. اما زمانی می رسد که این زیرساخت ها در اثر وقوع حوادثی مانند سیل، زلزله یا موج گرما از کار می افتند و همه دستگاه های اداری توان کمک رسانی سریع را از دست می دهند. اما بنا به تحقیقات در این هنگام یک بستری وجود دارد که در صورت فعال بود می تواند در لحظات اولیه و حتی پس از آن به کمک مردم بیاید. آن چیزی نیست جز همیاری و کمک دیگران، توانی که برآمده از امکانات و تسهیلاتی است که می توانیم نام آن را زیرساخت اجتماعی بگذاریم.

در چند سال اخیر مفهوم “زیرساخت اجتماعی” را اریک کلاینبرگ جامعه شناس آمریکایی مطرح کرده که مورد توجه زیاد سیاستگذاران، برنامه ریزان شهری و فعالین مدنی قرار گرفته است. این مفهوم اشاره به فضاها، مکان‌ها، برنامه‌ها و امکاناتی دارد که مکان‌های زیست جمعی را در اختیار آدم‌ها و اجتماعات برای تعامل، گفت‌وگو، همکاری و شراکت قرار می‌دهند که پیامد مثبت آن را می توان در انسجام و همبستگی جامعه دید.

هر چه این فضاها گسترش یافته و تقویت شوند در بهبود شرایط استاندارد زیستن و کیفیت زندگی در یک اجتماع محله‌ای بسیار تاثیرگذار خواهند بود. مکان هایی مثل کتابخانه ها، امکان مذهبی، فرهنگسراها، کافه ها، پیاده راه ها از جمله فضاهایی هستند که می توان به آنها عنوان زیرساخت اجتماعی را اختصاص داد.

زیرساخت های اجتماعی با فراهم کردن زمینه دورهم جمع شدن افراد به آنها کمک می کند با شناخت، رفاقت و آشنایی که در اثر تکرار تعامل اجتماعی از هم پیدا می کنند، به توسعه فردی و جمعی هم کمک و به برخی از نیازهای خود پاسخ دهند.

مشاهدات نویسنده بعنوان فردی که در فرهنگسرا بعنوان یک زیرساخت اجتماعی فعالیت می کند نشان می دهد که وجود اینچنین فضایی چقدر در کیفیت زندگی افراد موثر است. در گفتگو با مراجعین متوجه می شویم که برخی عنوان می کنند : “حضور در اینجا باعث شده دوستان جدیدی پیدا کنم و این دوستی ها به من کمک می کند تا اگر به مشکلی برخورد کردم برای حل آن باهاشون مشورت کنم”.

یا فرد دیگری می گوید: “حضور در فرهنگسرا فرصتی است که بتوانیم دور از مشکلات اقتصادی ساعاتی را با دوستانمان خوش بگذارنیم”.

همچنین می بینیم فرهنگسرا بعنوان عاملی برای توسعه توانمندی های کودکان نیز بوده است. یکی از مادران در این باره می گوید: “من روانخوانی فرزندم را مدیون کتابخانه فرهنگسرا هستم. فرزندم عادت کرده که هر شب برای او کتاب بخوانم و این در تقویت قوه تخیل و خلاقیت او اثرگذار بوده است.”

در واقع هدف از اشاره به این تجربه عملی آن است که بدانیم که وجود زیرساخت های اجتماعی در شهر چقدر می توانند کارکردهای متنوعی داشته باشند. در زمان های گذشته که افراد فرصت داشتند به همدیگر بیشتر سر بزنند و جویای احوالات هم گردند میزان همیاری و اعتماد بین آدم ها کیفیت بهتری داشت و اگر اتفاقی برای کسی می افتاد و یا نیاز به دستگیری بود در سریع ترین زمان ممکن انجام می شد. اما غلبه زندگی شهرنشینی بر سبک زندگی آدم ها این مهم را از ما گرفته و بنابراین زیرساخت های اجتماعی در دنیای مدرن امروز فرصتی هستند تا آن خلاء را جبران کنند.

کلایننبرگ در کتاب «کاخ‌هایی برای مردم» با اشاره به وقوع بحران موج گرما در شهر شیکاگو که در سال ۱۳۹۴ رخ داد و نزدیک به ۸۰۰ نفر را کشت می گوید : ((باور نمی‌کنیم که در آمریکا موج گرما باعث کشتار اینچنینی شود، ولی آنجا این اتفاق افتاد. طوری شد که سردخانه شهر پر شده بود و آن‌ها ۱۵-۱۴ کامیون یخچال‌دار آوردند و تا چند ماه مرده‌ها داخل آن یخچال‌ها بودند. چنین فاجعه‌ای آنجا اتفاق افتاده بود”.

کلایننبرگ می‌گوید: “من آمار مرگ‌ومیر را برحسب محلات شهر نگاه می‌کردم، بیشترین کشتار در محلات فقیرنشین اتفاق افتاده بود، ولی برخی محلات فقیرنشین بودند که خیلی خوب تاب‌آوری کردند یعنی مرگ‌ومیر در آنجا کم بود.” ایشان با تحقیقاتی که انجام می دهد متوجه می شود کمترین میزان مرگ و میر در محلاتی بوده که آدم‌ها با هم سلام و علیک دارند. نیاز نیست روابط خیلی عمیق باشد، همان احوالپرسی ساده‌ای که افراد با هم داشتند باعث شده جان آن‌ها نجات یابد، چون بسیاری از کسانی که فوت کردند افراد سالمند و تنها بودند و در محلاتی که با هم سلام و علیک داشتند کسانی بودند که به یاد این‌ها بودند به این افراد سر زدند و جان این‌ها را نجات دادند.

از این رو مشاهده می کنیم که همین احوالپرسی ساده که از نظر ما ممکن است ساده جلوه کند می‌تواند جان آدم‌ها را نجات دهد. برای همین است که معاشرت و ارتباط آدم ها با هم اهمیت پیدا می کند. در زمانه ای که داریم زندگی می کنیم ما شاهد تجزیه‌شدن جامعه هستیم. به قول جامعه‌شناسان ما اتمیزه می‌شویم، یعنی خانواده‌های گسترده از بین می‌روند، چون تعداد فرزندان کم شده و بسیاری از افراد، عمه، خاله، عمو و دایی را ندارند. آن‌هایی که اطراف ما را پر می‌کردند به‌شدت کم شده‌اند، بنابراین نسل جدید نسل تنهایی است. شاید قبلا چنین نیازی نداشتیم، ولی الان نیازمند همین زیرساخت‌های اجتماعی هستیم که آدم‌ها را با هم آشنا کند والا این آدم‌ها به فضای مجازی پناه می‌برند.

با توجه به مطالب مطرح شده بر سیاستگذران شهری واجب است که در نگاه خود به مکان ها و فضاهایی مانند کتابخانه ها، سراهای محلات، فرهنگسراها و … که بعنوان زیرساخت اجتماعی هستند تغییرات اساسی ایجاد کنند. در شکل کنونی اداره مکان های گفته شده مخصوصا در زیر مجموعه شهرداری ها، رویکرد اغلب بسمت تجاری سازی و کسب درآمد از فضاها می باشد که آنها را تبدیل به آموزشگاه های فرهنگی هنری کرده و با اسم آموزش شهروندی تزیین می شود!

هر چند در بحث زیرساخت های اجتماعی وجود فضاهایی که بابت حضور در آن شهریه دریافت می شود (مثل کافه ها) هم کارکرد پیدا می کند اما قطعا مکان هایی که بصورت رایگان فعالیت و در نمونه عالی تر آن توسط خود شهروندان و افراد محلی برنامه ریزی و اداره شوند، میزان مشارکت آدم ها بسیار بیشتر و در نتیجه پیوستگی و انسجام اجتماعی هم قوی تر خواهد بود.

از این رو سیاستگذاران و مدیران شهری باید بدانند که می بایست به کارکردهای پنهان برخی فضاها و مکانهایی که اشاره شد توجه و نوع برنامه ریزی و ادراه آنها را متناسب با مفهوم زیرساخت اجتماعی بازنگری کنند. هر چند متاسفیم که اعلام کنیم نمی توانند برای همچین عملکردی روبان پاره کنند اما این کار آنها قطعا در بهبود کیفیت زندگی شهروندان موثر خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید