نجاتِ قطرهها با طعم کیک تولد!

نسترن کیوانپور – چشمانش روشن بود. وقتی همهی بچهها داشتند روی نیمکتها کیک تولد میخوردند و با هم حرف میزدند یواشکی یک قلمو و یک لیوان رنگ برداشته بود و گوشهای از حیاط کنارِ آبخوری، دور از چشم بقیه، شروع کرده بود به رنگ کردنِ دیوار. رفتم سمتش و اولش کمی ترسید. بعدش خندید و […]