مهدی عبدی– خیلی وقت بود که دوستم قول داده بود وقتی به ایتالیا رسیدم، با هم یک طبیعتگردی ویژه داشته باشم. قرار بود از “پارک ملی لاتزیو” دیدن کنیم .
صبح زود کوله را بستیم و راه افتادیم. باید مسافتی حدود ۱۵۰ کیلومتر را به سمت غرب طی میکردیم. حدود دو ساعت در راه بودیم تا بالاخره به ابتدای مسیر تراکینگ رسیدیم. به محض رسیدن به محل گفت: «طبیعت اینجا فوق العاده است و تنها مشکل این است که سمّیترین مارهای ایتالیا در این محل هستند!»
خُب این هم انگار خوشآمدگوییِ پارک ملی لاتزیو به من بود؛ استقبال با مار!
مسیر از کنار یک رودخانه به سمت آبشار اصلی میرفت. شاید اگر نمیدانستم در ایتالیا هستم، فکر میکردم یک روز جمعه در ایران است که به طبیعتگردی رفتهام. خیلی شبیه طبیعت جاده چالوس یا لواسان بود. اما با نگاهی دقیقتر گفتم امکان ندارد؛ اگر ایران بود در مسیر کلی زباله ریخته شده بود. همین استدلال کافی است که بفهمید در ایران طبیعتگردی میکنید یا خارج از ایران!
ابتدای راه موزیکی از “كريس ريا” گوش میدادم. دوستم با هیجانی خاص گفت: «كريس ريا! میدانی اهل کجاست؟» گفتم: «در دنیای موسیقی کمتر کسی است که كريس ريا را نشناسد!» جواب داد: «بله! ولی نام خانوادگی ريا برای همین حوالی است!» باورم نمیشد در سرزمین كريس ريا طبیعتگردی میکنم.
این باعث شد منطقه برایم دوست داشتنیتر شود. قرار بود دو یا سه ساعت پیادهروی کنیم تا به آبشار برسیم. به جز دو سه نفری که در طول مسیر دیدیم کسی آنجا نبود؛ خلوت و بکر با طبیعتی زیبا .
وقتی در مورد پارک تحقیق میکردم متوجه شدم از لحاظ پوشش گیاهی و زیست جانوری خیلی غنی است؛ گرگ، خرس، گوزن و حیوانات دیگر که امیدوار بودم دو سه تای دیگر را هم از نزدیک ببینم که متاسفانه نشد.
ابتدای مسیر مثل تمام تجربههای قبلیام بود. یک پیادهروی سبک. ولی هر چه به انتهای مسیر نزدیکتر میشدیم شکل منطقه فرق میکرد. پوشش گیاهی کمتر میشد و دیوارهها بلندتر و عرض مسیر هم کمتر.
صدای آبشار از فاصله دور در دره میپیچید. انتظار دیدن آبشار بزرگی را داشتم شاید با ۲۰ یا ۳۰ متر ارتفاع و عرض حداقل ۱۰ متری. سرانجام بعد از دو ساعت پیادهروی به آبشار اصلی رسیدیم؛ یک آبشارحدودا پنج متری.
اینجا دیگر آخر مسیر بود. از اینجا به بعد فقط با داشتن ابزار مناسب امکان ادامه مسیر را داشتیم.
حالا بعد از صدها تجربه تراکینگ و طبیعتگردی در ایران، تفاوتی احساس نکردم به جز نبود زباله در مسیر که سالهاست سعی میکنیم با انواع پیامهای دیداری و شنیداری مردم را از ریختن زباله در طبیعت منع کنیم که هنوز موفق نشدهایم.
سفر به جزیرهی شناور
بعد از یک درهنوردی دلپذیر حالا نوبت بازدید از دریاچه “پوستا فیبرنو” در کومونه “پوستا فیبرنو” در استان “فروزینونه” بود. در همین یک خط میتوانید تصور کنید مجبور بودم چه اسامی دشواری را به خاطر بسپارم!
تقسیمات کشوری در ایتالیا کاملا با ایران متفاوت است. ایتالیا ۲۰ ناحیه دارد که این نواحی به ۱۰۱ استان و این استانها نیز به ۸۱۰۰ کومونه تقسیم میشوند. بزرگترین و پرجمعیتترین کومونه ایتالیا کومونه رم؛ ناحیهی لاتزیو و کوچکترین کومونه این کشور هم”فیرا دی پریمیرو” در استان “ترنتو” است .
دریاچهی پوستا فیبرنو هیچ آبریزی ندارد و تنها راه تامین آب برای عمق دو تا ۱۵ متری آن چشمههای کف دریاچه است که به همین دلیل آب بسیار زلالی دارد. کف دریاچه به راحتی از هر نقطهای در اطراف آن مشخص بود. این دریاچه نوعی ماهی قزل آلای بومی دارد که متاسفانه در این سفر فرصت نشد مزهی آن را بچشم.
منظره اصلی دریاچه را میشد از روی پل چوبی که برای همین منظور بر روی دریاچه ساخته شده بود دید. قایقهای کوچک محلی و پرندگان آزاد و تنها صدایی که شنیده میشد صدای طبیعت بود؛ یک فضای فوق العاده برای استراحت. خُب این استراحت بعد از آن پیاده روی طولانی البته لازم بود .
این دریاچه یک ویژگی منحصر به فرد هم داشت که شاید در اروپا هم منحصر به فرد باشد؛ وجود یک جزیرهی شناور در این دریاچه .
دقیقا یادم است که اولین بار نام جزیرهی شناور را در کارتون سندباد شنیدم. جزیرهای که بر پشت یک نهنگ بود و حرکت میکرد! هیجان دیدن آن جزیره تا آن لحظه همراهم بود. این بار یک جزیرهی شناور را در خارج ایران و در دنیای واقعی میدیدم؛ جزیرهای که مردم محلی آن را “لا روتا” مینامند. در این جزیره ریشه گیاهان مستقیما داخل آب است؛ یعنی برخلاف گیاهان خشکی ریشه در خاک ندارند! هر چند این پدیده طبیعی در کشور ایران و در شهرستان تکاب هم وجود دارد به نام چَملی گول.
از نظر کلی تفاوتی بین جزیرهی ایران و ایتالیا وجود ندارد؛ تنها تفاوت این است که در ایتالیا مسئولان به خوبی برای جذب گردشگر آن را تبلیغ میکنند اما در ایران خبری از اطلاعرسانی یا تلاش برای نگهداری این جزیره وجود ندارد.
البته این را بگویم که حرکت جزیره به شکلی نیست که در زمان کم محسوس باشد. برای دیدن حرکتش باید کنار دریاچه بنشینید و منتظر بمانید؛ شاید ساعتها. ولی تجربهی دیدن یک جزیره که روی آب شناور است ارزش صرف این زمان را دارد. مگر نه؟
جهانگرد و نویسنده
mehdi_abdi_57@yahoo.com