ثنا فلاح سخنگو– این روزها در قرنطینهی اجباری و طولانی مثل سالار عقیلی دف میزنم برای آرامش خودم و البته به گفتهی اطرافیان با سلب آرامش آنان. در ابتدای راه آموزش ریتم و ملودی هستم و قطعا صدای دلنشینی از سازم بلند نمی شود! ولی به گفتهی استادم تمرینات مستمر و پشتکار موجب رسیدن به نتیجهی مطلوب می شود.
این شرایط حتی به من که همیشه چند “نه” قاطعانه و آماده برای هرگونه قرار و دورهمی احتمالی داشتم چنان فشار سهمگینی وارد کرده است که به طرز باورنکردنی در ذهنم برنامهی یک سفر را در اولین فرصت ریخته ام.
شرایط غافگیر کنندهای که کرونا ویروس در سطح جهان برای روال عادی و روزمرهی زندگی مردم و به خصوص مسئولان به وجود آورد، طبیعتا شامل حال من هم شده است. تمام کلاسهایم که با شور و هیجان در آنها حضور پیدا می کردم، لغو شده.
هر چند در این میان بحث تلخ مالی برای من و شیرین برای بهره بردارانش، بیش از همه برایم برجسته بود؛ از آنجا که به گمان خودم آدم خوش حسابی هستم شهریهی باشگاه و آموزشگاه موسیقیام را بدون توجه به توصیهی پیشکسوتان جمع! ابتدای اسفند پرداخت کردم؛ اما دریغ از اینکه کلاسی برگزار شود. من ماندم و شهریهی پرداختشده و کلاسهای برگزار نشده تا عبرتی باشد که از تجربهی دیگران درس بگیرم! البته همزمان با شیوع این ویروس ملعون شاهد شیوع کلاسهای مجازی آموزشی هم بودیم! با کارمند آموزشگاه موسیقی تماس گرفتم و ابراز علاقه کردم که برای عقب نیافتادن از دروس در کلاسهای مجازی شرکت میکنم.
با وجود اینکه خرید عید و عید دیدنی در کار نبود اما خانه تکانیِ ما سر جایش بود. علاوه بر این شرایط به وجود آمده نوعی کسالت و کرختی هم برایم آورده بود. سرانجام از کلاس مجازی هم خارج شدم. چون به نظرم کلاس موسیقی باید حضوری باشد. لااقل برای من چنین مصداق دارد.
چند روز بعد مجدد تماسی از آموزشگاه داشتم که به من گوشزد شد دو جلسه از شهریه پرداختی از حسابم کسر شده و دو جلسهی باقیمانده به محض برگزاری با احتساب افزایش شهریه که هر ساله شامل حال هنرجویان میشود، برگزار خواهد شد. از آنجا که هنر قیمت ندارد و ارزش استادم، توانایی و مهارت تدریس ایشان بیشتر از اینهاست که مانند بازار میوه و ترهبار مشغول چانهزنی شوم و حیران از این حساب و کتاب یک طرفه سکوت کردم و فرار را بر قرار ترجیح دادم. چرا که بیانش هم دردی دوا نمیکرد و سخنان دیکته شدهای را از آنور خط دریافت میکردم. فقط برایم جای تعجب داشت که چرا ترمی که شهریهاش سال قبل پرداخت شده ولی برگزار نشده در سال جدید شامل افزایش شهریه خواهد شد!
با وجود اینکه به مراتب شاهد پیدایش پویشهای انساندوستانه مبنی بر رعایت حال و احوال مستاجران املاک تجاری، مسکونی و غیره از طرف مالکان هستیم برایم این نحوهی برخورد عجیب بود که مدیریت آموزشگاه صرفا پول را برای خودش خوب میداند. انگار دیگران شهریه را از گنج پنهانشان پرداخت کردهاند. عادلانهتر، عاقلانهتر و منطقیتر این بود که هر دو جلسهی کلاس مجازی معادل یک جلسهی حضوری در نظر گرفته شود. چون عملا با تعطیلی کلاسهای حضوری هزینه تلفن، آب، برق، گاز و غیره به صفر میرسد در شرایطی که شهریههای از پیش پرداختشدهی هنرجویان علاقمند هم در حساب مجموعه ذخیره شده است. ولی دریغ از انصافی که در حق هنرجو خرج شود!
در این میان، یک سازنده در محلهی ما با وجود تعطیلی تمام کسبوکارها همچنان به کار خود ادامه داد و از شب شدنِ روز مردم و روز شدنِ شب مردم که خواب و خوراکشان بهم ریخته بود، استفاده یا سوء استفاده کرد. حتی یک نفر سرش را از در و پنجرهای بیرون نکرد تا اعتراض کند. سازنده هم که بیتفاوتی اهای را دید حتی یک بنر دو متری با توضیح و عذرخواهی در محله نصب نکرد!
با تمام این مشکلات و اتفاقهای غیر منتظره، کارهای انساندوستانه، کمک به همنوع و برخورد مهربانانه درس بزرگی است که این ویروس کوچک برای ما داشته است. مثلا اینکه در لحظه زندگی کنیم و مثل من خوش حساب نباشیم! به آینده امیدوار باشیم و تلاش کنیم که اوضاع هرچه سریعتر بهتر شود. گرچه من نیز به محض برگشت شرایط به حالت عادی و رفتن کروناویروس، از همان شنبهی معروف، مانند بسیاری از مردم بعد از بهوجود آمدن بحرانهای طبیعی کمر همت میبندم و کفش آهنین به پا میکنم، تا قبل از اضافه شدن بند و تبصرهای به قوانین یک طرفه، بتوانم حقم را احقاق کنم. اما خُب تا آن زمان در خانه تمرین میکنم و دف میزنم.
عکاس و خبرنگار