بازدید مشاوران سازمان مدیریت پسماند از دفتر تسهیلگری اوقافیها
نسترن کیوانپور- اسمِ شهرسازی تاکتیکی به گوشتان خورده؟ اقدماتِ کوچک، زودبازده، موقتی و کمهزینه که سرزندگی و نشاط را برای یک بلوک شهری به ارمغان میآورند. ایدهی اصلیاش هم از همان شعار معروف که همهمان بارها شنیدهایم نشأت میگیرد؛ خودت انجامش بده! (Do It Yourself). همان کاردستیهای کوچک؛ از درست کردن دفترچه گرفته یا تزئین یک هدیه، تا ساختنِ گلدان، کتابخانه یا هر چیزی در خانه با استفاده از همان وسایلی که در اختیار دارید. حالا از خانهتان خارج شوید و همین کارها را تعمیم بدهید به محلِ زندگیتان!
سال ۲۰۱۰ بود که جسیون رابرتس یک سری پروژههای کوچک برای داشتنِ بلوکهای شهری بهتر، ترتیب داد؛ کارش را با منطقهی دالاس در نیویورک شروع کرد. کسبوکارهای موقتی بر اساس فرصتها و ظرفیتهای موجود، ایجاد مسیرِ پیاده، ایجاد مسیرهای دوچرخهسواری، تعبیهی گلدانها و مبلمانهای شهری حتی صندلیها و میزهای کافههای کوچک در پیادهروها از جمله کارهایی بود که جیسون انجام داد و کمی بعد نیز یک کارشناس برنامهریزی شهری در این مسیر به او پیوست.
شعارشان برایم جالب است؛ “دنیا را بلوک به بلوک تغییر دهید!” انگار تعبیری شهرسازگونه و معمارگونه از همان ضربالمثلِ معروف است که میگوید “سنگ بزرگ، علامت نزدن است”.
ایدهپردازانِ این رویکرد میگویند هر انسانی باید از زندگی در واحد همسایگی خود احساس غرور و شادی کند؛ باید احساس امنیت کند و زندگی در محله به او قدرتِ تغییر ببخشد.
شعارِ بسیار جالبی است که بناست با اقدماتِ بسیار کوچک آن هم با مشارکتِ مستقیم مردم محقق شود.
حالا در دفتر تسهیلگری اوقافیها که نشستهام و به حرفهای مشاوران سازمان مدیریت پسماند شهرداری کرج؛ علی خوشگرد و آرش نجفیان گوش میکنم، دقیقا حس میکنم همین رویکرد را به شکلی دیگر مطرح میکنند. سازمان مدیریت پسماند برای تعامل بیشتر با مردمِ محلات، تصمیم به ارتباط گرفتن با دفاتر تسهیلگری و رابطان میان مردم و شهرداری گرفته تا علاوه بر رفع مشکلات مردم در حوزهی پسماند، به فرهنگسازی تولیدِ پسماندِ کمتر و تفکیک از مبدأ نیز بپردازد.
علی خوشگرد؛ مشاور عالی سازمان میگوید که باید از کارهای خُرد شروع کرد؛ جمعآوری سگهای بلاصاحب و حیوانات موذیِ محله، یا همان گلدانهایی که معاونت خدمات شهری منطقه به دیوار یکی از کوچهها نصب کرده و بناست به پیشنهاد دفتر، به کوچههای دیگر که مشارکت بالاتری دارند نیز اهدا شود.
او میگوید: «باید این را بدانید درختی که اکنون میکارید، خیلی دیر میوه میدهد و این میوه همان اعتمادِ مردم خواهد بود. اگر در این محله اتفاق خوبی بیافتد، مطمئن باشید به باقی محلات کرج هم تسری پیدا میکند.»
عدم انطباق طرحهای تهیهشده و مطالعات انجام شده با واقعیتِ موجود در شهرها به نظر خوشگرد یکی از مهمترین نقصهای کنونی در فرآیند مدیریت شهر است. به عقیدهی او باید تمام مطالعات، بررسیها، تحقیقات میدانی، جداول، راهبردها و … نهایتا به بودجه منتهی شود تا مدیر هر منطقه بداند در سال جدید باید برای هر بخش چه هزینهای در نظر بگیرد.
خوشگرد در خصوص موضوع اعتماد مردمی خیلی قاطعانه و رُک میگوید: «متاسفانه این انگ همیشه به شهرداری خورده که ما بدقول هستیم و همین موضوع اعتماد مردم را سلب کرده است. دلیلش چیست؟ وقتی قول میدهید، وعده میدهید و انجام نمیدهید، اعتماد عمومی از بین میرود. هر شب ۳۰۰ میلیون تومان هزینهی شهر میشود و سه هزار نفر شبانهروز در حال کار کردن هستند اما متاسفانه وقتی یک نفر خطایی انجام میدهد، همه از آن خطا متاثر میشوند.»
او به مشکلاتِ محله که روی دیوار نقش بسته و توسط کارشناسان اجتماعی دفتر ارائه شد، اشاره میکند و میگوید: « از این حجمِ بالای مشکلات نترسید! کنارِ همین برگهی مشکلات، راهکارها را هم مطرح کنید و به دیوار بزنید! برای هر مشکل راهکاری وجود دارد. من هم خوشحالم که امروز در میان شما هستم و خوشحالترم که در حوزهی اجتماعی هم پا به پای حوزهی شهرسازی فعال هستید اما اگر سال بعد درِ یکی از خانههای محله را زدید و مشکلی که آدمهای ساکن در آن خانه به شما گزارش داده بودند، هنوز حل نشده باشد، دیگر به شما اعتماد نخواهند کرد.»
درست میگوید؛ وعده و وعیدها، به حرف شیرین است اما اگر به نتیجه نرسد، همین دفاتر تسهیلگری که نقشِ واسط میان شهرداری و مردم را دارند هم به جرگهی نهادهای بدقول خواهند پیوست.
خوشگرد میگوید: «مردم الان با رغبت به شما اطلاعات میدهند و سعی میکنند در کارهای محله مشارکت کنند، شما هم باید در مقابل، مشکلات محله را لیست کنید و با بررسی دقیق و مطالعه به بودجه تبدیل کنید. تا زمانی که این مطالعات وارد سیستم بودجهریزی نشود، اقدامی هم صورت نخواهد گرفت. باید وارد عمل شویم، نیاز به کارهای عظیم هم نیست؛ همین مشکلات روزمرهی محله را با مشارکت مردم و مشخص کردن ردیفهای بودجهی صحیح میتوان به سادگی حل کرد.»
او یکی از خاطرات دوران مدیریتیاش را در فردیس برایمان تعریف میکند که از مشارکت خودِ مردم برای ساخت یک بلوار استفاده شد؛ عملی که مردم برای خودشان انجام دادند و چون خودشان درگیر فرایند بودند، احساس تعلق به آن منطقه هم افزایش یافت.
موضوعی که خوشگرد به آن تاکید کرد، دقیقا مشکل اصلیِ محلات امروزیِ شهر ماست. محلاتی که مردم از زندگی در آنها بیزار هستند چرا که خود را با آن محلات غریبه میپندارند. چون خارج از محیطِ خانههایی که مساحت کم و امکاناتِ کمتر دارد نیز چیزی برای عرضه به آنها وجود ندارد.
ایجاد سرزندگی در محلات برنامههای عجیب و غریب نمیخواهد
خوشگرد میگوید قدیمترها وقتی مردم مسافرت میرفتند کلیدشان را به رفتگر محله میدادند؛ نه تنها او را میشناختند بلکه امینشان هم بود. صدای جاروی رفتگران محله، بهترین نشانهی سرزندگی، خوانایی و ایجاد حس تعلق است؛ متاسفانه اعتمادها در همهی زمینهها از بین رفته و مردم دیگر حتی رفتگر محلهشان را هم نمیشناسند.
حالا فکر کنید در باغچههای کوچکِ جلوی خانهها، مردم خودشان درخت بکارند. مردم خودشان دست به کار شوند و دیوارهای محله را که گاه با نوشتههای زننده پُر شده، رنگ بزنند، بچهها به بهانهی مناسبتهای مختلف روی دیوارهای محله یا زمینهای بازی نقاشی بکشند؛ معلوم است اوضاع فرق خواهد کرد.
ایجاد نشاط و سرزندگی، نیاز به برنامهریزیهای عجیب و غریب ندارد. از طرفی مردم هم دیگر حوصلهی طرحهای پیچیده و بلندمدت ندارند. نه اینکه وجودشان لازم نباشد، بلکه بسیاری از مسئولانِ سابق و برخی از مسئولان کنونی آنقدر هنگام تصدی سمتِ خود وعدههای توخالی دادهاند که مردم دیگر اعتمادی به حرفهایشان ندارند. همین اقداماتِ کوچک و زودبازده که هزینههای زیادی هم در پی ندارد، شاید بهترین راهکار برای بازگرداندنِ اعتمادِ مردم باشد.
اگر چالههای جلوی درِ خانهی آقای احمدی که سالهاست به مسئولان مختلف برای پُر کردنشان مراجعه کرده و اتفاقی نیافتاده، درست شود، یک قدم از موضعِ بیاعتمادیاش عقب خواهد نشست. اگر جوی آبِ وسطِ کوچهی خانم مُحبی بهسازی شود و هر بار که باران میبارد تا در را باز میکند چشمش به یک عالمه زباله نخورد، خوشحالتر خواهد بود. اگر امیر یک زمینِ بازی داشته باشد که با بچههای محله برود فوتبال، محلِ زندگیاش را بیشتر دوست خواهد داشت.
مطمئن باشید آدم نمیتواند در محلهای که بوی زباله میدهد، خیابانهایش ناامن است، آسفالتش هزار و یک مشکل دارد، ساختمانهایش در حالِ فروریختن است و کوچههایش پُر از معتاد، احساسِ امنیت، غرور و شادمانی کند.
حالا قرار شده دوستانِ سازمان مدیریت پسماند هر هفته بیایند اوقافیها و تا جایی که میتوانند برای چنین اقداماتی به بچههای دفتر کمک کنند. امیدوارم باقی نهادها هم همینقدر مشتاقِ کمک کردن باشند.
آرش نجفیان هم بیشتر صحبتهایش بر موضوع پسماند معطوف است. او میگوید: «صد سال از تاسیس بلدیه میگذرد اما شیوهی مدیریت پسماند هنوز همان مدل قدیم است! متاسفانه بعد از گذشت سالها هنوز به شیوهی سنتی زبالهها را جمعآوری میکنیم. باید اعتراف کنیم که در تفکیک از مبدأ شکست خوردهایم.»
هرچند نجفیان به اپلیکیشن بهروب اشاره میکند که مدتیست در کرج آغاز به کار کرده و میگوید: «شهروندان کرجی میتوانند با ارسال عدد ۴ به سامانه ۱۰۰۰۹۸۹۳ این اپلیکیشن را بر روی گوشی خود نصب کنند و درخواست خود را برای اعزام خودروهای جمعآوری و دریافت پسماند خشک در هر زمان و مکان بهآسانی اعلام کنند و در ازای تحویل پسماند خشک خود نیز با شارژ کیف پول مجازی از خدمات متنوع آن بهرهمند شوند.»
به گفتهی او، چنین راهکارهایی برای جمعآوری پسماندهای خشک که متاسفانه در حال حاضر آمار و ارقامی از آنها در دست نیست، به ایجاد ارزش اقتصادی و کاهش هزینههای مدیریت اجرایی پسماند و در عین حال حفاظت از محیط زیست خواهد انجامید.
به قولِ ایدهپردازان بلوکِ بهتر، نیاز نیست کلِ دنیا را یکباره عوض کنیم، همین که یکی یکی بلوکها را به محل بهتری برای زندگی تبدیل کنیم کافی است.
راستی اسامی استفاده شده، مستعار است، نروید توی محله دنبالِ این افراد بگردید!