حسین عسکری؛ البرزپژوه– آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی (درگذشت ۱۲۸۱ش) روحانی نواندیش، آزادیخواه و قرآنپژوه عقلگرای روزگار قاجار را میتوان یکی از زمینهسازان فکری جنبش مشروطهخواهی ایرانیان دانست. ترور ناصرالدين شاه قاجار به دست ميرزا رضا كرماني در ۱۱ اردیبهشت ۱۲۷۵، از پیشدرآمدهای جنبش مشروطیت است. شیخ هادی تنها کسی بود که در سال ۱۲۷۵ش پس از اعدام میرزا رضا کرمانی؛ ضارب ناصرالدین شاه، در منزل خودش برای میرزا، مراسم چهلم گرفت. براساس متن بازجویی از میرزا رضا، زمانی که وی برای کشتن شاه قاجار آماده میشد، مشورت با شیخ را از یاد نبرد. البته شیخ او را نه نهی کرد و نه تأیید.
پیروزی جنبش مشروطهخواهی ایرانیان با صدور فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۸۵ش (چهار سال پس از مرگ شیخ هادی) رخ داد. از این رو، گرچه نقش مستقیمی در برپایی جنبش مشروطیت، همچون دو رهبر اصلی آن یعنی سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی نداشته است، اما نمیتوان تأثیرات فکری این روحانی نواندیش را در به تکاپو واداشتن مردم ایران برای آزادی خواهی و وقوع پیشدرآمدهای مشروطیت نادیده گرفت.
براساس اسنادی غیرقابل انکار، او با سید جمال الدین اسدآبادی؛ بیدارگر شرق و از پدید آورندگان نهضتهای اصلاحی در جهان اسلام، در ارتباط بود. به طوری که پس از پایهگذاری «انجمن پان اسلام» به وسیله سید در استانبول و تشکیل انجمنی به همین نام در تهران به وسیله دوستان و یاران سید، شیخ هادی نیز در زمره ایشان و از اعضای فعال آن انجمن بود. او در جریان انقلابهای جهانی قرار داشت و اخبار این رویدادها چه از طریق روزنامههای فارسی زبان چاپ خارج از کشور و چه به وسیله دوستان و شاگردان فرنگ رفته به وی میرسید.
ترور ناصرالدين شاه قاجار به دست ميرزا رضا كرماني در بقعه حضرت عبدالعظيم واقع در شهر ري اتفاق افتاد و طي آن به سلطنت پنجاهساله توأم با استبداد چهارمين پادشاه سلسله قاجاريه پايان داده شد. شيخ كه همواره در تلاش براي سقوط استبداد و نجات مسلمانان بود، ميرزا رضا را كه با هدف ترور شاه به تهران آمده بود، پناه داد.
میرزا رضا در بازجوييها در پاسخ به پرسشی درباره ارتباطش با شيخ ميگويد: «آقای حاجی شيخ هادي را از ساير مردم انسانتر ميدانم، با او ميشود دو كلمه صحبت كرد… مشرب آقای حاجی شيخ هادي معلوم است كه چه قِسم صحبت ميكند. او روز كه كنار خيابان روي خاك ها نشسته است، متصل مشغول آدمسازي است و تا به حال اقلاً بيست هزار آدم درست كرده است و پرده از چشمشان برداشته است و همه بيدار شده و مطلب را فهميدهاند.» بدين سبب بود كه به هنگام زندگي مخفيانه ميرزا رضا در حرم حضرت عبدالعظيم پس از بازگشت از استانبول، دو شب مهمان شيخ هادی بوده و يك تومان هم از او به عنوان خرجي دريافت کرده بود.
براساس اسناد تاريخي، اگرچه ميرزا رضا درباره ترور شاه، گفتوگويي با شيخ هادی نداشته اما او را همعقيده خود ميدانسته، چنان كه ميرزا در پاسخ به پرسش بازجوها مبني بر اينكه شما از كجا در تمام اين شهر، شيخ را انتخاب كرديد و به منزل او آمديد، مگر سابقه و آشنايي اختصاصي با او داشتيد؟ چنين گفته بود: «اگر سابقه و اختصاصي نداشتم كه از من مهمانداري نميكرد؛ حاجی شيخ هادي كه به احدي اعتنايي ندارد تمام مردم را در كوچه روي خاك پذيرايي ميكند.» در قسمت ديگري از بازجويي پرسيده شده بود: «مگر حاجی شيخ هادي با شما همعقيده و همخيال است؟» پاسخ ميرزا اين بود: «اگر همعقيده و همخيال نبود به منزلش نميرفتم.»
مظفرالدين شاه پس از به سلطنت رسيدن، دستور به دار آويختن ميرزا را صادر كرد و حكم، صبح روز ۲۱ مرداد ۱۲۷۵ در ميدان مشق تهران به اجرا درآمد. اگرچه كم نبودند كساني كه از كار ميرزا در كشتن شاه خشنود بودند اما تنها كسي كه در بزرگداشت ياد ميرزا، مجالسي هرچند مختصر در چهلم و سالگرد اعدام او برپا كرد، شيخ هادی بود.
میرزا محمد ناظم الاسلام کرمانی (درگذشت ۱۲۹۷ش) نویسنده کتاب تاریخ بیداری ایرانیان و از شاگردان شیخ هادی، در اينباره نوشته است: «در دوازدهم ربيعالثاني ۱۳۱۴ق كه چهل روز بعد از قتل ميرزا رضا بود؛ در نزديكي خانه حاجی شيخ هادي نجمآبادي، آقا ميرزا حسن كرماني با آقا شيخ محمدعلي دزفولي… و بعضي از اجزاء مرحوم حاجی شيخ هادي، چهلم ميرزا را گرفتند… طعام حاضرین این مجلس، بادنجان بریان کرده و نان و نمک بود. فقط در این نقطه بود که طلب مغفرت برای میرزا رضا کردند… سال ميرزا رضا را مرحوم حاج شيخ هادي نجم آبادی گرفت كه از امينالدوله دعوت نمود و در ساعت پنج از شب گذشته مجلسی كه حاضرين آن سه نفر بودند: شخص حاج شيخ هادي و امينالدوله و يكي از محارم حاج شيخ هادي… طعام آن مجلس را خود حاج شیخ هادی مهیا نمود که طبخ حضوری کرده بود و آن عبارت بود از یک چارک برنج گرده و یک سیر روغن و دو سیر شیره و سه عدد نان. پس از صرف غذا، حاضرين طلب رحمت و مغفرت نمودند براي مرحوم ميرزا رضا كرمانی. از نتایج این مجلس بود اقدام امین الدوله به افتتاح مدرسه رشدیه و ترویج معارف و تکثیر مدارس و مکاتب.»
میرزا علی خان امین الدوله (درگذشت ۱۲۸۳ش) دولتمرد عصر ناصری و صدراعظم مظفرالدین شاه قاجار میرزا و میرزا حسن رشدیه مشهور به پیر معارف (درگذشت ۱۳۲۳ش) پیشگام در ایجاد مدارس جدید در ایران، هر دو از شاگردان و علاقه مندان به شیخ هادی بودند.
میرزا محسن خان نجمآبادی (درگذشت ۱۳۳۶ش) فرزند شیخ محمدتقی مجتهد و نوه شیخ هادی، از مبارزان جنبش مشروطیت و نهضت جنگل است. او درباره تأثیر شیخ هادی در شکلگیری اندیشهاش مینویسد: «دوران کودکی من مصادف بود با آخرین سالهای حیات مرحوم شیخ هادی نجمآبادی جد بزرگوارم. اخلاق و رفتار وی را همه میدانستند و میشناختند. افکار آزادی وی با وضع روز تطبیق نمیکرد، به همین جهت وی همیشه از حکومت مطلقه اظهار نفرت میکرد و در خیال حکومتی به طرز جمهوری بود. این افکار در ما هم اثر کرد و بر روی همین سنخیت با آزادی خواهان و روشنفکران و کسانی که از وضع روز، ناراضی بودند آشنا شدم.»
میرزا محسن به خاطر میآورد که پدر بزرگش در سحرگاه ۱۱ اردیبهشت ۱۲۷۵ او را از خواب بیدار میکند و میگوید: «محسن، پاشو برو تماشا کن، میخواهند یک وطنپرست (میرزا رضا کرمانی) را اعدام کنند.»
منابع: محمد ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، مقدمه، ص ۱۴، ۹۷؛ مرتضی مدرسی چهاردهی، سید جمال الدین و اندیشه های او، ص ۹۶؛ دایره المعارف تشیع، ج ۲، ص ۲۳۰؛ هما ناطق، کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی، ص ۱۹۱؛ حسن مرسلوند، حاج شیخ هادی نجم آبادی و مشروطیت، ص۵۳، ۶۶، ۶۷، ۷۳، ۷۴؛ اسماعیل رایین، حیدرخان عمو اوغلی، ج ۱، ص ۴۴، ۴۷، ۱۰۲؛ حسین عسکری، «میرزا محسن خان نجم آبادی: جنگلی مشروطه خواه»، روزنامه اطلاعات، ش ۲۶۷۸۸، ضمیمه فرهنگی، ص ۷.