حامد جلیلوند– رویکردهای جدیدِ مداخلههای توسعهای در شهر و روستا، بر «اقدامات اجتماعمحور» تاکید دارند. در خلاصهترین معنی، یعنی نه تنها آنچه قرار است در جایی رخ دهد باید نتیجه بررسی و تصمیم آگاهانه اهالی آن مکان باشد بلکه باید در اجرا و نظارت بر آن نیز همین اهالی، دخیل باشند. همین است که امروز زیاد واژههای تسهیلگر و تسهیلگری به گوشمان میخورد.
تسهیلگر، کسی است که مسئولیت مییابد تا همه کسانی را که به هر نحوی به آن مکان یا موضوع، ربطی دارند بیابد و آنها را کنار هم بنشاند تا در گفتوگویی که معمولا طولانی، پر از تعارض و اختلاف نظر و البته تکرار شونده است، به تصمیمی درباره آنچه که باید انجام شود برسند اما کار، اینجا پایان نمییابد بلکه باید آن اقدام را با هم اجرا کنند و در نهایت، نتیجهاش را هم بررسی کنند. اینجاست که دوباره، در نقطه آغاز گفتوگو و تصمیم و اقدام بعدی قرار میگیریم.
دفاتر توسعه محلی هم که در کرج فعالیت میکنند از چنین رویکردی نشات گرفتهاند. امروز که حدود یک سال از آغاز به کار این دفاتر میگذرد و باید درباره ادامه فعالیت آنها تصمیمگرفت، زمان خوبی است برای اندیشیدن درباره مسائلی که این دفاتر با آن روبرو هستند. به عنوان تسهیلگر اجتماعی یکی از همین دفاتر طی یک سالِ گذشته با موضوعات مختلفی برخورد کردهام اما آنچه بیش از همه ذهنم را به خود درگیر کرده همین عنوان است «تعهد به مردم یا شرح خدمات»؟
آنچه در شرح خدمات دفاتر توسعه کرج آمده، بعضا در بسیاری از موارد با آنچه در شرح خدمات پروژههای تدوین برنامههای بازآفرینی شهری آورده میشود یکسان است؛ پروژههایی که معمولا در مدت زمانی کوتاهتر و بدون نیاز به استقرار تیم تسهیلگری در محل، انجام میشوند. اینجاست که برای من این سوال پیش میآید: اگر این دو، تا این حد به هم شباهت دارند اصلا چه نیاری به استقرار دفاتر توسعه در محله وجود دارد؟
برای پاسخ به این پرسش باید کمی دورتر ایستاد و به موضوع نگاه کرد. برای یک شهروند، هم شهر و هم مدیریت شهری، یک کلیت یکپارچه است؛ یعنی برای احمد آقای محله ما ،کوچه با تمام آسفالت کف و تیر چراغ برق و درخت و تابلوی راهنما و خلاصه هر چه که در آن هست بخشی از شهر است و با تمامیت شهر در هم تنیده است. همینطور، تفاوتی بین خدمات شهری و پسماند و نوسازی و شورا و… وجود ندارد و همه اینها با هم یعنی شهرداری.
اما در آن سو، برای مدیریت شهری، هم شهر و هم مدیریت شهری ساختارهای تکه تکه، مجزا و حتی رقیب محسوب میشوند. ممکن است بخشی از ساختار شهرداری حتی به لحاظ قانونی، اجازه مداخله در بخش دیگر را نداشته باشد. در ضمن، درخت و تابلو هم اصولا دو دستگاه مجزا در شهر دارند. پس میبینیم که شهر اصلا توسط مدیریت شهری، آنطور که برای شهروند قابل فهم است، فهمیده نمیشود.
در چنین شرایطی، دفاتر توسعه محلی ذیل سازمان عمران و بازآفرینی فضاهای شهری شهرداری تعریف شده است. پس، دور از ذهن نخواهد بود که بیشتر، اهداف همان سازمان را دنبال کند. دور از ذهن نیست که حتی بخشهای دیگر شهرداری، آن را به رسمیت نشناسند و حتی دور از ذهن نیست که در کشمکشهای احتمالی، مورد محبت یا غضب عدهای قرار بگیرند. اما، در همین اوضاع و احوال است که دفاتر، پیش و بیش از هر چیز باید شهروندان را با کلیت مدیریت شهری آشتی دهند.
شوراها و شهرداریها پایینترین میزان محبوبیت و اعتبار را در میان مردم دارند و این را بهتر از هر شخص دیگری، خود مدیران شهری درک میکنند و به آن اذعان دارند. پس این دفاتر هم اگر قرار باشد پاره دیگری از نظام مدیریت شهری باشند بیشک ناکارآمد خواهند بود. دفاتر توسعه اگر قرار است موفقیتی کسب کنند نمیتوانند دفتر توسعه محلی «سازمان عمران و بازآفرینی فضاهای شهری» یا دفتر توسعه محلی سازمان مدیریت پسماند، یا دفتر توسعه محلی هر بخش دیگری از شهرداری باشند. حتی در نگاهی نه چندان آرمانگرا نمیتوانند دفتر توسعه محلی «شهرداری» باشند بلکه باید همه ساختارهای رسمی (اعم از بهداشت، آموزش و پرورش، امور مساجد، نیروی انتظامی و…)، آنها را به رسمیت بشناسند و دفتر توسعه محلی در معنای تام خود بدانند. وقتی جمعی از شهروندان از طریق این دفاتر تلاش میکنند تغییری در محله و شهرشان ایجاد کنند باید احساس کنند همه دستگاهها پشتیبانشان هستند. تجربههای هر چند کوچک موفقیتِ اهالی، مسیر توسعه شهری را شکل میدهد. اهمیتی ندارد که این تجربهها اهداف کدام سازمان را تامین میکنند، بودجهشان را از کدام بخش میگیرند و… آنچه مهم است احساس توانمندی برای تغییر و افزایش تمایل به مشارکتی است که در اهالی شکل میگیرد. موفقیتهای کوچک اهالی در کارهای جمعی یعنی تغییر نگرش به مدیریت شهری و افزایش سرمایههای اجتماعی.
اما من در تجربیات یک سال گذشتهام به عنوان تسهیلگر اجتماعیِ یکی از همین دفاتر، همیشه سر یک دوراهی قرار گرفتهام: زمانم را به جلساتِ مکرر اداری و کارهایی که در شرح خدمات آمده اختصاص بدهم یا بیپروا و آن طور که از یک تسهیلگر رویکرد مشارکتی انتظار میرود، به میان مردم محلهام بروم، پای صحبتهایشان بنشینم، با آنها کارهایی را که دوست دارند و فکر میکنند برایشان مهم است تعریف کنم و پیگیر آنها شوم.
اگر انتخاب شما هم مردم است به گمانم باید شرح خدمات دفاتر را بازنویسی کنیم تا دست کم، دفاتر توسعه محلی از آنِ تمامیت خانواده بزرگ شهرداریها باشند.
کارشناس ارشد مردمشناسی دانشگاه تهران
تصویر: ثنا فلاح سخنگو