مصطفی فراغت– “میتوان مطمئن بود آنچه میبینیم، میشنویم، میبوییم و میچِشیم همانی است که احساس کردهایم. مسئله این نیست که یکی از ما درست میگوید دیگری نادرست. هر کدام اثر چیزی را بر حواس خود شرح میدهیم.”
برشهایی از کتاب دنیای سوفی
دقیقا مثل این روزها و ویروسِ کرونا. از دست دادن عزیزان، ترسِ از ابتلا و متفاوت شدن روندهایی که پیش تر عادی بود. مثل از کف دادنِ همه چیزهایی که از یاد میبُردیم، مثل سفر کردنها، قدم زدنهای بیهدف، در آغوش گرفتنها، خندهها، باز بودن کافهها و … . مدام فکر میکنیم که چه شد. به چشم تنگ ها فحش میدهیم و در حالی که از آمار مبتلایان و کشتهشدهها نُت بر میداریم، از ماندن در خانه گله میکنیم؛ متولدین ۸۰ و ۹۰ در سوگِ یار، و من و تو به شادیهایی که “فعلا” به خواب رفته. اما هر کدام مان تنها اثری که کرونا بر زندگیمان گذاشته را بازگو میکنیم؛ با تجربههایی گوناگون؛ با دیدن، شنیدن، بوییدن و چشیدنهای رنگارنگ.
اما من، به جز ترس از ابتلا و از دست دادنِ عزیزان همچنان همان روند گذشته را با صلابت ادامه میدهم و دلخوشم به نگاههای سختِ پدر؛ “چقد میخوری!” و صدای دلنشین مادر؛ “مُصی بیا بالا می خوایم ناهار بخوریم.” و مثل همیشه چند ثانیهای فکر، کمی کتاب، کمی فیلم و بیشتر از گذشته ورزش و البته خواب و صحبت با صورت رگ دار؛ و به این فکر میکنم چگونه بخشی از یادداشتهایم را در قالب کتاب، به سبد خریدِ خانوادهها اضافه کنم!
به نظرم کرونا در کنار چیزهایی که سلب کرده، آوردههای ارزشمندی نیز داشته که پی بردن به آن نیازمندِ مداقه است. که اگر اینطور نبود در حالی که من و تو از خانه بودن گلهمندیم زیباکلام از کم آمدنِ وقت برای انجامِ کارهای نیمهتمام سخن نمیگفت! و این همان نوع نگاه به زندگی و اتفاقات آن است.
روزنامهنگار، نویسنده
mostafafaraghat7@gmail.com