نگاهی به فیلم “اولین امضا برای رعنا“
رامین جهان پور– در تاریخ سینمای ایران فیلمهای بسیاری ساخته شده که قهرمانها و نقش اول آن فیلمها لوطیها، جاهلها، پهلوانها، بقالها، معتادها و قاچاقچیها، شوفرها، چاقوکشها و در نهایت مهندسها و دکترهای جامعه بودند و این تداول هنوز که هنوز است ادامه دارد.
در معروفترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران که توسط فیلمسازان به اصطلاح باسواد و آوانگارد ایرانی هم ساخته شده کمتر به فیلم یا سریالی در تلویزیون و سینما برخوردهایم که نقش اول آنها را قشر فرهیخته و فرهنگی جامعه مثل اهالی قلم یا نویسندگان و شاعران تشکیل داده باشند که البته این موضوع هم خود دلایل متفاوتی دارد؛ از بیگانه بودن کارگردانان با دنیای فرهیختگی و کتاب گرفته تا استقبال متولیان سینمایی و مخاطبان فیلمها از موضوعات زرد و عامهپسند.
البته در طول چند دههای که از تاریخ ساخت اولین فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ما میگذرد، بودهاند کارگردانان خوش ذوقی که طرحهای فیلمنامهشان را براساس زندگی نویسندگان و اهالی قلم ترسیم کردهاند و البته این فیلمسازان انگشتشمار، خود در کارنامه هنریشان قبل از فیلمسازی، سوابقی در تالیف، روزنامهنگاری و ادبیات داشتهاند.
هژیر داریوش؛ کارگردان ایرانی در سال ۱۳۵۱ فیلم “بیتا” را میسازد که شخصیت اول فیلم سردبیر یک روزنامه پر تیراژ است. بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۶با فیلم “کلاغ ” زندگی دو روزنامهنگار را به تصویر میکشد. بعد از انقلاب هم مسعود کیمیایی که خود سابقه نوشتن رمان دارد شخصیت فیلم “سرب” یعنی هادی اسلامی را که یک روزنامهنگار سیاسی در تهران قدیم است جلوی دوربین میبرد.
داریوش مهرجویی که ید طولایی در ساخت فیلمهای اقتباسی مثل “گاو” و “دایره مینا” دارد فیلم معروف “هامون” را میسازد که شخصیت اول فیلم یک داستاننویس است با افکار فیلسوفانه و مالیخولیایی. سالها بعد هم بهمن فرمانآرا فیلم “یک بوس کوچولو” را میسازد که در مورد آخرین لحظههای زندگی یک نویسنده است. چند سال قبل هم کیارستمی فقید فیلم “کپی برابر اصل” را براساس زندگی یک نویسنده میسازد که در دنیا بسیار مورد توجه قرار میگیرد.
با این تفاصیل سینمای کشور ما هنوز نتوانسته پا به پای سینمای جهان و خصوصا اروپا، مردم کشور و مخاطبانش را با چهرهها و زندگی فرهیختگان کشورش آشنا کند و با اینکه در قرن ۲۱ به سر میبریم، هنوز قهرمان اول فیلمها و سریالهای سینمایی و تلویزیونی ما از اقشار بیسواد یا کلیشههای نخنمای جامعه انتخاب میشوند که یا بزن بهادر هستند یا گاه قهرمانانی از نسل فردین.
اخیرا یکی از فیلمهایی که از پیرنگ تقریبا محکمی هم برخوردار است به نام” اولین امضا برای رعنا” توسط علی ژکان؛ کارگردان باسابقه کشورمان ساخته شده که از بخت بد، اکران آن با پدیده کرونا همراه شد و آنطورکه باید و شاید دیده نشد و مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفت.
اما با یک نگاه اجمالی میتوان گفت علی ژکان کارگردان بهروزی است که درد امروز جامعه ادبی ما را احساس کرده و خوب میداند که زندگی نویسندگان کشور که نگهبانان هویت ملی هستند در شرایط فعلی چگونه میگذرد.
این فیلم را با بازی درخشان علیرضا جلالیتبار؛ بازیگر نقش اول فیلم میتوان نقطه عطف دیگری در کارنامه فیلمسازی ژکان به حساب آورد و آن را به فال نیک گرفت و همچنین جسارت این فیلمساز کارگردان در ساخت چنین فیلمی بسیار ستودنیست.
در شرایط بغرنجی که اکثر کارگردانهای ما برای ساختن فیلمهای مبتذل کلیشهای و کپی از فیلمهای هندی و ترکیه ای در حال سبقت گرفتن از هم هستند، کارگردان با سابقهای به خودش جرأت میدهد و فیلمی میسازد که در آن درد قشر بیپناه و آسیبپذیر اهل قلم را فریاد میزند و همین حرکت جسورانه، ارزش کار او را در شرایط بحرانی سینمای ایران صد چندان میکند.