یک بازدید پُرماجرا از محله سهرابیه
نسترن کیوانپور– از بافت مهرشهر، خیابانهای خوشترکیب، درختانِ زیبای طرفینِ معابر که مثلِ طاقِ شکوهمندی بر سرت سایه میانداخت، انگار واردِ یک بافتِ شبهِ روستا میشدی. انگار ناگهان آسفالتِ یکدستِ خیابان ته میکشید و خانههای لوکس با نماهای آنچنانی ناپدید میشدند. تمام آن رنگ و لُعاب جایش را میداد به باریکههای خاکی که به تدریج کوچه شده بودند! ساختمانهای کوتاهقامت که از آجرهای نامرتبِ چیدهشدهشان مشخص بود محصولِ یک شَبه هستند.
مسیر برایم اصلا آشنا نبود. چند بار لوکیشن را چک کردم که ببینم درست میآییم یا نه. رسیدیم به یک خیابان که برخلافِ نامش، اصلا هم گلستان نبود! کوچه باریک بود و ترجیح دادم همان جا پیاده شوم. کمی به دور و برم نگاه کردم. آفتاب به قصدِ كُشت میتابید. به نظر نمیرسید دفتر توی همین کوچه باشد. کمی با گوشی ور رفتم و لوکیشن را بارِ دیگر چک کردم. چند تا پسربچه توی کوچه بازی میکردند. یکیشان تا من را دید دوید سمتم و گفت با کی کار دارم! بعد گفت حتما با دفترِ اسناد.
خواستم بگویم دفتر تسهیلگری اما پشیمان شدم مثل همیشه. هیچوقت با اين كلمه كنار نيامدهام. معنایش را دوست دارم ها؛ تسهیل کردن؛ آسان کردن؛ سرعت بخشیدن همراه با ارتقای کیفیت در ارتباط، ولی لغتش قلمبه سلمبه است. توی دهان نمیچرخد. بعدش فکر کن بخواهی به چند تا بچه که توی بیآبی، بیبرقی و گرمای هوا پناه آوردهاند به کوچه و سایهی یکی دو تا تک درخت و توی سر و کله هم میزنند كه كمی گذرِ زمان برايشان سريعتر شود، بگویی دفترِ تسهیلگری کجاست؟!
البته نیاز نبود چیزی بگویم، یک راست من را بُردند جلوی درِ دفتر.
دفتر تسهیلگری سهرابیه و اخترآباد زیر نظر استانداری فعالیت میكند. سال ۹۷ بود كه این دفاتر در پنج محله راهاندازی شدند اما به دلیل برخی مشکلات، فعالیتشان تا سال ۹۸ متوقف شد. سهرابیه و اخترآباد، حصار، کلاک، اسلامآباد و ملکآباد دارای دفتر هستند که آخری به دلیل مشکلات موجود در بافت و کمبود کارشناس، در حال حاضر فعالیتی ندارد و تعطيل است.
معضلات اجتماعی امانِ مردم را بُریده
نمیدانم پاقدمِ من بود یا نه که هنوز صحبتمان کامل شروع نشده، جلوی درِ دفتر چند نفر از اهالی جمع شدند به گلایه کردن.
همیشه در بازدید از محلات، بعد از نیمساعت در بافت، اهالی کمکم گردِ هم ميآيند اما اينجا وضعيت بدتر بود! نياز نبود دنبالِ كسي بگردي يا با معتمدين و بزرگان محله قراري را از پيش تنظيم كرده باشی. مردم خودشان به صورت خودجوش میآمدند سمتت.
توي شلوغی و سر و صدای بچههاي محله، دو سه نفر از مردان و يك خانمِ مُسن از مشكلات اجتماعي ميگفتند. از زنی كه معتاد است و بچههايش را میفروشد و آن وسط به شهرداري هم ناسزا میگفتند. حرفهايشان كه تمام شد گفتم اولين قدم اين است كه هر مشكل را از راهِ درستش پیگیری کنید. شهرداری مسئولِ برق و گاز و آب نیست یا معتادان محله. عصبانیتشان فروکش کرده بود و بچههای دفتر هم برایشان توضیح میدادند که این دفتر اصلا برای همین راهاندازی شده که هر مطالبهای را از راه درستش پیگیری کند؛ کاری که در این مدت هم در حالِ انجامش بودهاند.
از کوچه که خارج شدیم، بچهها ولمان نکردند. فرسودگی از در و دیوارِ محله میباريد. کوچههای خاکی با خانههایی که معلوم نبود چهطور ساخته شدهاند که نصفِ درشان زیرِ زمین بود! بعضیهایشان را میگفتند محلِ فروش مواد مخدر است! به همین راحتی؛ یک پنجره دارد که همیشه باز است و یک پارچه از آن آویزان؛ میگفتند هرچیزی هم که بخواهی در آن یافت میشود! بسياري از این موارد البته توسط دفتر شناسایی و جلساتی هم با نیروی انتظامی برگزار شده بود.
گرما امانمان را بُریده بود و تصورِ اینکه برق و آبِ اینجا روزی ۱۲ ساعت یا بیشتر قطع میشود، ممکن نبود! برخی اهالی لم داده بودند جلوی درِ خانههایشان و باهم صحبت میکردند؛ گهگاهی هم نیمنگاهی سرشار از بیاعتمادی با چشمهای تنگ كرده به ما میانداختند. حق هم داشتند.
تا رسیدیم به کوچههای پُرماجرای گلستان ۳ و ۴. دو کوچهای که نزدیک دو ماه است گازشان به دلیل غیر مجاز بودن قطع شده و در این بیآبی و بیبرقی، زندگی را برايشان غیر قابل تحمل کرده است.
گاز را هم با دبّه بیاوریم؟!
اهالی جمع شده بودند باز. اينقدر دلشان پُر بود که مدام توی حرفِ هم میپریدند. خانمِ مهربانِ سالخوردهای هم با من تُرکی صحبت میکرد که نمیفهمیدم و هرچه میگفتم متوجه نمیشوم از بس منتظرِ یک شنونده بود، بیتوجه به حرفهایش ادامه میداد. آقای میانسالی میگفت که دو روز است حمام نرفته. خانم دیگری میگفت که مجبور شده دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان پول برای خرید تانکر آب بدهد اما الان هزار تومان ندارد که حتی یک نان بربری بخرد. بعد میگفت آب را میتوانیم با تانکر بیاوریم؛ گاز را چی؟ گاز را هم با دبّه بیاوریم خانه؟!
۲۷ خانوار توی این دو کوچه زندگی میکنند؛ آدمهایی که بارها به ادارات مختلف مراجعه کردهاند؛ از استانداری گرفته تا فرمانداری، از اداره گاز گرفته تا شهرداری و به جایی نرسیدهاند.
میگویند شهرداری گفته این ساختوسازها غیر مجاز است و به دلیل غیر رسمی بودن خدمات به آنها تعلق نمیگيرد. اما خیلیهايشان وقتی در این محله خانه خریدهاند این موضوع را نمیدانستند. یک ملک شخصی هم سرِ گلستان سوم است که شهرداری ادعا کرده این ملک و محدوده اطرافش در طرح تفصیلی به عنوان لکه سبز دیده شده و بنابراین تاسیساتِ کاربریِ مسکونی به این بخش تعلق نمیگیرد. موضوعی که دفتر تسهیلگری و مردم محله به شدت مخالفِ آن هستند.
توی گرمای شدید و آفتاب ۹۰ درجه، در آن محدوده بیآب و علف با خودم فکر میکنم اصلا این محدوده ساختوساز غیر مجاز و کاملا غیر رسمی؛ بالاخره راهِ چاره چیست؟ نادیده گرفتنِ این مردم؟ برخوردِ قهری؟!
نادیده گرفتن پنج هزار نفری که در این محدوده ۳۷ هکتاری زندگی میکنند، سطل زباله ندارند، محلهشان پر است از سگهای ولگرد، امکاناتشان در حد صفر است، آب و برق و گازشان همزمان با هم قطع است، دور از انصاف است.
درست یا غلط، چنین پدیدهای وجود دارد و باید برایش برنامهریزی کرد. اصلا این دفاتر چه زیر نظر استانداری چه زیر نظر شهرداری راهاندازی میشوند که همین موارد را حل کنند مگر نه؟ حالا که مشکلات توسط دفاتر احصا شده، زیر و بَمِ محله را میشناسند، مسئولان هم باید، باید و باید از این ظرفیتها استفاده کنند.
فرسودگیِ مُسریِ سهرابیه
سهرابیه فرسوده است و اهالیاش هم دچار فرسایشِ تدریجی شدهاند. خسته، دلمُرده و نااُمید و این همان حالتِ خطرناکی است که سرمایه انسانی و اجتماعی را به مرور زمان در خود میبلعد. و مگر هدفِ غاییِ مسئولان، اعتمادسازی و جلب مشارکت شهروندی نیست؟
کوچههای زشت، خیابانهای بدقواره، زمینهای رها شدهای که محل تجمع معتادان است، بوی گندِ زباله و هزاران مشکل دیگر، حقِ هیچ شهروندی نیست. به اینها اگر قطعیِ مداوم آب و برق و گاز را هم اضافه کنید، تعریفِ “جهنم” کامل میشود.
حقِ هیچ شهروندی زیستن در جهنم نیست. هست؟
خانم ترکزبان دستش را میگذارد روی شانهام؛ به نظرم دارد برایم دعای خیر میکند چون چشمانش میخندد و لبخند بر لب دارد. آبِ دهانم را به سختی قورت میدهم. بین حرفهای اهالی که “توروخدا کمک کنین خانوم خبرنگار”، لبخندِ کج و کولهای تحویل میدهم و توی ذهنم به این فکر میكنم كه چه كاری از دستم برمیآید. احساس میکنم هر کسی که پای صحبتهای مردم محلات محروم مینشیند یک مسئولیت سنگین میآید روی دوشش.
**
دفتر تسهیلگری و توسعه محلی سهرابیه و اخترآباد در خیابان امام محمد تقی، کوچه گلستان ۲، پلاک ۱۵۳ مستقر است. مهدی صدیق(دکتری برنامهریزی شهری) مدیر دفتر، مهدیه آریاییراد(کارشناس ارشد جامعهشناسی) کارشناس اجتماعی، روژین نورجهان(کارشناس ارشد طراحی شهری) کارشناس شهرسازی و دانیال نورجهان خلخالیخوه(کارشناسی ارشد جزا و جرمشناسی) کارشناس حقوقی دفتر است. دفتر تسهیلگری سهرابیه است. برای ارتباط تلفنی با دفتر هم میتوانید با شماره ۰۹۳۷۰۷۳۷۸۹۳ تماس بگیرید.