مهدی عبدی- بعد از بازدید از معبد لاکشمی که توسط گاندی افتتاح شده بود، به سمت مقبره گاندی به راه افتادم. “پدر ملت” یا “روح بزرگ” از القابی است که مردم هند به او نسبت دادهاند. امروزه کل دنیا گاندی را میشناسند و نیاز نیست از شخصیت او چیزی بنویسم.
طبق قوانین ثابتی که در سفرهایم دارم، همیشه از مقبره بزرگان تاریخ و هنر بازدید میکنم و حالا نوبت گاندی بود.
نمیدانم اولین بار کی نام گاندی را شنیدم، خیابانش در تهران، فیلم داستان زندگیاش که در سال ۱۹۸۲ ساخته شده بود یا در اخبار و جراید.
مقبره در محلی بود که در سال ۱۹۴۸ جسد گاندی به خاکستر تبدیل شده بود؛ درست یک روز بعد از ترورش. گاندی که در طول زندگیاش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد میکرد، خودش ترور شد. بعد از چند ترور ناموفق سرانجام در ۹ بهمن ۱۳۲۶ ش، “ناتورام گودسه” با شلیک سه گلوله به قفسه سینهاش، گاندی را در سن هفتاد و نه سالگی و در میان جمعیت از پای درآورد.
در فیلمی که در سال ۱۹۸۲ از زندگی گاندی ساخته شد و اسکار بهترین فیلم سال را هم گرفت، کتاب گینس حضور حدود ۳۳۰ هزار سیاهیلشکر را در سکانس مراسم تشییع گاندی ثبت کرد که بیشترین تعداد سیاهیلشکر در یک فیلم تا به امروز بوده است. این یعنی در فیلمها هم رکورد جمعیت در اختیار یک فیلم ساخته شده در مورد هند است .
یادم است در سنین پایین وقتی شنیدم هندیها بعد از مرگ جسد مردگان را میسوزانند و خاکستر را نگه میدارند خیلی متعجب شدم. شاید فکر میکردم، اگر بمیرم و من را بسوزانند دردناک خواهد بود. از آن تفکرات ساده کودکانه که خیلیهایمان داشتیم .
سوزاندن مردهها امروز رواج بیشتری پیدا کرده و در اروپا هم زیاد شده. ولی مراسم هندی چیز دیگری است. امروزه دیدن این مراسم برای مردم دنیا به صورت یک جاذبه توریستی درآمده است.
در دین هندو اعتقاد بر این است که بعد از مرگشان روح آنها در جسم دیگری حلول میکند. پس مردهها نیازی به جسم ندارند و با سوزاندن جسم راه رسيدن شخص به زندگي بعدياش را تسریع میکند.
برای ورود به محوطه باید کفشهایم را در می آوردم و مسافتی را که کم هم نبود، بدون کفش راه میرفتم. یک قطعه سنگ مرمر سیاه، مقبره نمادین گاندی بود و در کنارش یک مشعل آتش ابدی؛ ساده مثل روش زندگیاش .
درباره روش خاص زندگی گاندی زیاد شنیده بودم ولی بعضی از خصوصیاتش برای من عجیب بودند. هر هفته یک روز را روزه سکوت میگرفت. در سن ۳۶ سالگی و در حالیکه متاهل بوده از روابط زناشویی کلا دست میکشد. از سن ۳۷ سالگی به مدت سه سال و نیم از خواندن روزنامهها خودداری میکند ولی مردم هند آنقدر دوستش دارند که زادروز او(دوم اکتبر) در هند به عنوان یک روز تعطیل ملی است و گاندی جایانتی نام دارد.
گاندی و ماندلا مدتی در آفریقای جنوبی با هم بودند و قبل از هند، از آفریقای جنوبی هم بازدید داشتم و سوالی که در آفریقای جنوبی در ذهنم بود بار دیگر خودش را نشان داد.
اگر من جای آنها بودم و میدانستیم بعد از سالها قهرمان ملی کشورم میشوم راه آنها را انتخاب میکردم یا نه؟ با این تفاوت که آنها نمیدانستند کی به هدفشان میرسند و آیا اصلا به هدفشان خواهند رسید یا نه؟ و در حال حاضر به استناد تاریخ جواش را میدانم، ولی جواب صادقانه من همیشه نه بوده است.
فکر میکنم تقریبا کل مردم کره زمین جوابشان نه است و بعضیها هم که مثلا مخالف عقیده من هستند اگر در عالم واقعی قرار بگیرند نظرشان در مدت کمتر از چند روز و شاید چند ساعت، تغییر میکند. سالها در زندان و سختی، دور از خانواده، این کمترین سختی آنها بوده و خدا میداند در طول سالهای اسارت چه بر آنها گذشته.
زمان خداحافظی با گاندی هم فرا رسید و حالا میخواستم هند واقعی را لمس کنم؛ سفر به دهلی قدیم…