ایسنا/البرز-خبرنگاری شبیه پا گذاشتن در میدان مین است. حرفهای که باعث میشود خبرنگار با تعهد و مسئولانه به مسائل اطرافش نگاه کند، با دقت و عمق بیشتری به کاوش زندگی بپردازد. وقتی خبرنگار باشید به پسرفت و پیشرفتهای جامعه توجه نشان میدهید و با قلم تان سعی در رفع مشکلات دارید، آن وقت است این کار برایتان دوست داشتنی و جذاب میشود.
دلسوزانه تر قدم برمی دارید و کلمهها از جایی که شما حضور دارید معنا میگیرند. بعد این شمایید که خالق میشوید، شبیه هنرمند یا نمایشنامه نویس که با معجزه دستانش با چاشنی عشق و ذوق میسازد، ساختن.
میدانید چه میخواهم بگویم؟ حرفم این است تا به حال به این موضوع فکر کردی که صدای مردم از کجا درمیآید؟ از جایی که شما در آن حضور دارید. وقتی پا در میدان مین میگذارید، شروع یا پایان کار شگفت انگیز است. میدانی پاهایت را در که در این مسیر میگذاری زخمی و نادیده گرفته میشوی اما عجیب پرتوان تر از قبل ادامه میدهی. این انرژی بی پایان نتیجه ساختنهای تو است که با خودت میگویی من ادامه میدهم، تا زمانی که قلم در دستانم جای میگیرد و کلمهها جانشان را از من طلب میکنند، مینویسم. مینویسم چون میدانم کلمهها سبز میمانند، تلخ یا شیرین.
روزخبرنگار بهانهایست کوچک اما ارزشمند برای شنیدن حرفهایی که گاه لبخند و گاه اشک روی صورتمان نقش میزند و این سوال که حالا اگر دوباره به روز اول کار برگردی باز خبرنگار میشوی، تکرار میشود.
از نوجوانی میخواستم خبرنگار شوم
مدیرمسئول پایگاه خبری هزار و یک شهر میگوید: دوره دبیرستان یادم است توی دفتر خاطراتم نوشته بودم که دوست دارم روزنامهنگار شوم؛ دقیقا همان زمانی که رشتهی ریاضی-فیزیک میخواندم و برای کنکور آماده میشدم. حتی یادم است زمانی که در دانشگاه رشته شهرسازی خواندم گریزی به نوشتن میزدم.
نسترن کیوانپور ادامه می دهد: احساس میکنم علاقهام به نوشتن فراتر از یک حس لحظهای یا موقت به خبرنگاری یا ورود اتفاقی به این حرفه است. نوشتن را دوست دارم و آرامم میکند هرچند به نظرم درون همه آدمها یک نویسنده پنهان است. حالا این نویسندگی گاهی در خبرنگاری بروز پیدا میکند، گاهی در نویسندگی کتاب، گاهی در وبلاگنویسی شخصی و گاهی هم همهشان با هم.
وی در مورد اینکه کدام واقعه بوده است که در طول دوره کاریتان شما را تکان داده است، ادامه می دهد: خیلی دور نیست. زلزله کرمانشاه(سرپل ذهاب) بود که همراه با جمعی از مسئولان برای عیادت از آسیبدیدگان به بیمارستان مدنی کرج رفتیم. کودکانی که پدرشان را از دست داده بودند، پیرمردی که میگفت خانهاش جلوی چشمانش کامل فرو ریخت. خانمی که هنگام زلزله مجبور شده بود بین نجات همسر و فرزندش یکی را انتخاب کند و … دیدن این صحنهها دل آدم را به درد میآورد. زبانم بند آمده بود و نمیدانستم چه بپرسم؟ بگویم خوب هستید؟ بگویم درست میشود! چهطور میتوان به کسی که کل زندگیاش، کل افراد خانوادهاش را از دست داده و در شهری که کیلومترها با محل زندگیاش فاصله دارد، گفت همهچیز درست میشود؟ چهطور میتوان به زنی که همسرش جلوی چشمش جان باخته بگویی میخواهم از این عیادت عکس بگیرم برای انتشار؟ آدم زبانش بند میآید.
ادبیات تحکمی مسئولان با خبرنگاران آزاردهنده است
این بانوی خبرنگار در ادامه در خصوص مهمترین کارهای خود در طی سالهای خبرنگاری، میگوید: به دلیل تحصیلاتم در حوزه شهرسازی، دغدغه شهریام بیشتر از سایر حوزههاست اما اگر بخواهم مهمترین کارم را طی این سالها بگویم؛ ارتباط با معلولان استان البرز است. یادم است سال ۹۲ بود که به ساختمانی رفتم در چهارراه کارخانه قند کرج و دفتر جامعه معلولان که طبقه چهارم بود. پله داشت و معلولان میگفتند که هروقت آسانسور خراب شود دو سه ساعتی طول میکشد این تعداد پله را بیایند پایین. با جمع گرمشان که اکثرا هنرمند هم بودند صمیمی شدم و بعد از آن با کهریزک محمدشهر که اولین گزارش اختصاصی را از عملکردشان منتشر کردم. همچنین آموزشگاه خیریه رعد کرج که بارها نه برای گزارش بلکه برای بودن میانشان هم که شده، در مراسم و همایشهایشان شرکت میکردم و لذت میبردم از طرز فکر و نگاههای متفاوتشان به زندگی. به نظرم وظیفهی هر خبرنگار که نه، وظیفه هر شهروندی است که تعامل بیشتری با معلولان شهرش داشته باشد و به دلیل لطفی که به من دارند، گمان میکنم در حوزه معلولان کمتر کسی باشد که اندازهی من گزارش تهیه کرده باشد.
کیوانپور در پاسخ به این سوال که کدام موضوع خبرنگاران را خیلی آزار میدهد، اظهار میکند: دید از بالا به پایین و ادبیات تحکمی برخی مسئولان آزار دهنده است. روزنامهنگاران و خبرنگاران هم مانند سایر حرفهها از این حوزه درآمدزایی میکنند. اما گاهی مسئولان خبرنگاران را با دلال یا بازاریاب اشتباه میگیرند. نه که بازاریابی شغلی بد باشد اما فرسنگها با هدف قلم و نوشتن فاصله دارد. هیچ کس بر دیگری برتری ندارد و اگر فردی در حوزه مدیریتی مسئولیتی داشته باشد دلیل بر برتری او نسبت به سایران نیست. متاسفانه بسیاری، این موضوع را متوجه نمیشوند و شاید این بیاعتناییها، بیاحترامیها و رفتارهای ناشایست و نازیبا مهمترین مشکل ما خبرنگاران باشد.
این خبرنگار در پاسخ به این سوال که چند درصد مسئولان در پاسخ به سوژه شما طفره میروند یا سوال شما را بیجواب میگذارند، میگوید: متاسفانه بیشتر این طور هستند و به نظرم دلیلش دو مورد است؛ گاهی حقیقت چیز دیگری است که از گفتنش طفره میروند و گاهی واقعا تخصص و اطلاعات کافی در سمت خود ندارند. هرچند در هر اداره و نهادی مسئولی وجود دارد که دیدگاه متفاوت نسبت به رسانه دارد و هدف غایی آن را دریافته و میداند همکاری بهتر با رسانه و تعامل با خبرنگاران، لازمه یک جامعهی سالم و متمدن است.
کیوانپور درمورد اینکه حقوق خبرنگاری کفاف چند روز را میدهد، میگوید: متاسفانه وضعیت درآمدی خبرنگاران خیلی خوب نیست. من علاوه بر روزنامهنگاری که آن هم در دو نشریه استانی است مدیر مسئول یک پایگاه خبری هم هستم و از طرفی بیشتر درآمدم از محل پروژههای شهرسازی است که انجام میدهم.
وی میافزاید: از ابتدای ورودم به این حرفه سعی کردهام خبرنگار صرف نباشم و به جای عرصه خبر در حوزه گزارشهای تحلیلی و گفتوگوهای تخصصی فعالیت کنم. ترجیح میدهم به جای عکس بزرگ مسئولان و بازگویی اقدامات جهادی که گاه وظیفه ذاتی نهاد و ادارهشان است، به بیان صحبتهای مردم بپردازم تا میزان شکست یا موفقیت طرحها را از زبان کسانی بشنوم که طرحها به نام آنها افتتاح میشود.
وی در پاسخ به این سوال که حال خبرنگاران پیشکسوت شهرتان چه طور است و اینکه چطور میتوان سالهای سال در این حوزه دوام آورد هم میگوید: علاقه به نوشتن و لذت بردن از این حرفه، نکتهی مهم دوام آوردن است. آقای محمدرضا فرجاد و آقای علیرضا ریحانی دو استادی هستند که از زمان شروع فعالیتم از آنها آموختم و به علاقه و اشتیاقشان به نوشتن غبطه میخورم. نوشتن از دید آنها امری مقدس است و متاسفانه بسیاری از مسئولان هستند که نامشان را هم نشنیدهاند و این بسیار شرمآور است برای استانی که افرادی ارزشمند چون آنها دارد. آنها سرمایههای اصلی قلم در کرج هستند و این قصور همیشه از سوی نهادها بوده که آدرس درستی از ذات لقب پیشکسوت نداشته باشند.
این بانو درباره اینکه در روز چه اندازه برای نوشتن وقت میگذارد، میافزاید: سعی میکنم کمیت را در نظر نگیرم و با کیفیت بنویسم اما در روز سعی میکنم حتما یک نوشته داشته باشم؛ گاهی در قالب گزارش، یادداشت یا حتی نوشتن یک داستان کوتاه یا یک خاطرهنویسی. آدم با تمرین است که پیشرفت میکند. علاقه دارم در همه زمینهها بنویسم جز سیاسی و اقتصادی. این دو حوزه چندان مورد علاقهام نیست. گمان میکنم نمیتوان یک حوزه را نام برد که دقیقا مشکلات کنونی مردم را در بر بگیرد اما در حال حاضر همانطور که میدانید مشکلات اقتصادی مهمترین بخش مشکلات مردم را تشکیل میدهند و به نظرم زیرساختیتر هستند. مشکلات فرهنگی و اجتماعی وجود دارد اما به نظرم تا خانوادهها سیر نباشند و سر راحت بر بالین نگذارند، چه اهمیتی دارد که مشکلات اجتماعی و فرهنگیشان را برجستهتر کرد. کسی که غم نان دارد ذهنش چنان درگیر است که فرهنگسازی به سختی روی او جواب میدهد.
کیوانپور در پایان در خصوص نگاه مردم به شغل خبرنگاری میگوید: چون کسی دقیقا نمیداند در این حرفه چه میگذرد واکنشها متفاوت است. مثلا برخی گمان میکنند کاری بسیار دردسرساز و پُر از استرس است و درعین حال پُر درآمد. بعضی هم گمان میکنند روزنامهنگاری خیلی کلاس کاری دارد. بعضی هم فکر میکنند نوشتن اصلا حرفه نیست که بخواهد خوب باشد یا بد. در کل باید بگویم شاید روزنامهنگاری و خبرنگاری مجموعی از همهی این موارد باشد شاید هم نباشد. بستگی دارد دید شما در این حرفه چیست و هدفتان از نوشتن. دیدگاه مردم به حرفهتان را خودتان تعیین میکنید با عملکرد و رفتارتان. این نظر من است.
برای خواندنِ متنِ کامل که شامل گفتوگو با چند نفر از روزنامهنگارانِ دیگر استان البرز نیز است، روی لینکِ خبرگزاری ایسنا کلیک کنید.